اعتیاد یک بیماری عاشقانه است و عشق . بیماری اعتیاد گونه. بی درنگ پس از یافتن روحیه اعتیاد آورم از مواد اعتیاد آور دوری گزیدم. و هرگز به نوع خفیف تر آن نیز،چون سیگار ، پیپ ،کامپیتر یا ماهواره روی نیاوردم. اما به طور احمقانه ای فراموش کردم ازاعتیاد آور ترین آنها _ عشق را میگویم _ دست کشم . و اکنون برای دیگر بار می خواهم معتاد شوم. معتاد نگاهی . . . صدایی . . . و معشوقی که عاشق باشد شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
با تـــو بودن با تــو بودن مرا درد و فقانی بود روزی ز اشکم اه و دادی بود روزی مرا یاس خوش بویی هم نوا کرد ز دل غم و دردم سوا کرد مرا با اطلسی هم خانه کردند ز دل هم مرا دیوانه کردند مرا بااب باران شسته بودند چو اهو در کوهساران کشته بودند مرا باب تمنا بود روزی ز تنهایی ماوا بود روزی مرا سنگ صبورم را شکستند مرا تنهای تنها باز بستند بهش بهش بهش براش
با این همــه ادا می خوای بازم تو قلبـــــم بــــمونی بترس از اون روزی کـــه من ، تحمــلم تموم میشه خودت با د ستــای خودت تـــیشه نزن به این ریشه فکر نـــکنی که تا ابــــــد چشم انتظارت میــــمونم ستاره ها فراوونن هرشب تو آسمون دل خیال نـــــــکن برای من تو مــــاه هفت آسمـــونی تو هــــــم یکی مثـــل همه ، باید اینو خوب بدونی تا وقتی یک رنگ نشدی، دلم باهات صاف نمیشه دورنگی هـــــات مال خودت ، بـرو برای همیشه .....................********.................. هر چی ارزوی خوبه مال تو.....هر چی که خاطره داری مال من اون روزهای عاشقونه مال تو....این شبهای بیقراری مال من منم ...... حسرت با تو ما شدن..... تویی و بدونه من رها شدن.... آخر غربت دنیاست مگه نه ...... اول دوراهی آشنا شدن تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود.......دلتو شکسته بودن همه ی قصه همین بود میتونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا اما بیدارمو بی تو .... مثل تو تنهای تنها..........................!!! .........................**************.............
لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز
دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی
تنهام».
لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام».یه روز دیگه
گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه چیز
روبراه شد تو هم بیا. آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام».
لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام». یه روز تو
نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه میدونی؟من اینجا خیلی
تنهام».
یه لبخند کشیدم وزیرش نوشتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام».
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد
زندگی کنم. آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند کشیدم و
زیرش نوشتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام».حالا دیگه اون
تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه
اینه که نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |