چند واقعیت توی کتاب خوندم سیگار بده نکشیدم. توی کتاب خوندم مشروب بده نخوردم. توی کتاب خوندم دوست دختر بده دیگه کتاب نخوندم بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید تا این که او را به خاطر غرورتان از دست بدهید ............. هیچ ویلیام ............ به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت ........... بچه ها چه شوخی شوخی قورباغه های مرداب را سنگ میزنند و قورباغه ها چه جدی جدی میمیرند .......... همیشه ..................... یکی آدمها خیلی نمیتونن از هم دور بشن بالاخره یه چیزی جا میمونه که مجبورن برگردن و برش دار .......... عشق با روح شقایق زیباست عشق با حسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست فرشتگان زندگی انسان دو قسمت است : قسمت اول در انتظار قسمت دوم و قسمت دوم در حسرت قسمت اول /////////// ...................عشق مرد قسمتی از زندگی او و عشق زن همه زندگی اوست! دوستی چیست؟ شاید شمعی است که هر دم میسوزد و شاید عشقی است که هردم می جوشد و شاید ترانه ایست که آوازه اش در دلها جاری است ولیکن هر چه هست زیباست... رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی ! رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... گناهت را می بخشم ! می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید ! ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
وقت دل به کسی نبند...چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش 2 تا دل کنار هم
جا نمی شن...!!ولی اگه دل بستی,هیچ وقت ازش جدا نشو ...!چون این دنیا
اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی
شکسپیر میگه: کسی را که دوسش داری ازش بگذر، اگه قسمت تو باشه بر می گرده
، اگر هم بر نگشت حتماً از اول مال تو نبوده پس بهتر که رفت
برای کسی بخند که میدونی به خاطر تو شاد میشه... واسه کسی گریه کن که
میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات اشک میریزه... برای کسی غمگین باش
که در غمت شریکه... عاشقه کسی باش که دوستت داشته باشه
به خدا میگه 10000000 سال برات چقدره؟ خدا میگه یک دقیقه، میپرسه 10000000
دلار برات چقدره؟ خدا میگه اندازه یک اکانت، میگه پس خدا یک اکانت به من
بده، خدا میگه باشه، فقط یک دقیقه صبر کن
از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟
خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به
یاد خالقش نمی افته
.............
شیشه پنجره را باران شست.
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
من شکو فائی گلهای امیدم را در روءیاهامی بینم،
و ندائی که به من می گوید:
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است
از گریبان تو صبح صادق، می گشاید پر و بال.
تو گل سرخ (نازنین)منی، تو گل یاسمنی
تو مثل چشمه نوشین کوهسارانی
تو مثل قطره باران نو بهارانی،تو روح بارانی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
- نه، از آن پاکتری.
تو بهاری؟ نه،-بهاران از توست.
از تو می گیردوام، هر بهار اینهمه زیبایی را.
گل به گل،سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تواند.
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت سوکواران تواند.
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک،اما آیا باز بر می گردی؟
چه تمنای محالی دارم خنده ام می گیرد!
در میان من و تو فاصله ها ست.
گاه می اندیشم،
-می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانائی بخشش داری.
دستهای تو توانائی آن را دارد؛
-که مرا، زندگانی بخشد.
وتو چون مصرع شعری زیبا،
سطر برجسته ای از زندگی من هستی.
من در آئینه رخ خود دیدم، و به تو حق دادم.
آه می بینم،می بینم
تو به اندازه تنهائی من خوشبختی
من به اندازه زیبائی تو غمگینم
آرزومی کردم،
که تو خواننده شعرم باشی.
-راستی شعر مرا می خوانی؟-
نه،دریغا،هرگز،
باورم نیست که خواننده شعرم باشی.
- کاشکی شعر مرا می خواندی!-
وقتی تو نیستی، خورشید تابناک،
شاید دگر درخشش خود را،
و کهکشان پیر گردش خود را
از یاد می برد. و هر گیاه،
از رویش نباتی خود، بیگانه می شود.
افسوس!
آیا چه کسی تو را،
از مهربان شدن با من، مایوس می کند؟
ای مهربان من،
من دوست دارمت؛
چون سبزه های دشت
چون برگ سبز رنگ درختان نارون.
ای قامت بلند مقدس،تندیس جاودان،
ای مرمرسپید،
ای قامت بلند ای از درخت افرا
گردنفرازتر
از سرو سربلند بسی پاکبازتر
ای آفتاب تابان
از نور آفتاب بسی دلنوازتر
ای پاک تراز برفهای قله الوند،
تو ،با نوشخند مهر،با واژه محبت،
فرسوده جان محتضرم را ز بند درد
آزاد می کنی.
وبا نوازشت،این خشکزار خاطره ام را،
آباد می کنی.
ای مرمر بلند سپید،ای پاکی مجرد پنهان
مهر سکوت را ،زین سنگواره لب سرد ساکتت
-بردار
ای آفریده من،با واژه های ناب
در معبد خیالی خود ساختم تو را.
اما،ای آفریده من!
-نه، ای خود تو آفریده مرا،
-اینک،
با من چه می کنی؟؟؟؟؟؟!!!!!!
ای بلند اندام،سیاه جامه به تن،دلبر دلیر، آن شیر
بیا که دیده من
به جستجوی تو گر از دری شده نومید
گمان مدار که هرگز
-دری دگر زده است
در انتظار امیدم،در انتطار امید
طلوع پاک فلق را،چه وقت آیا من
به چشم- غو طه ورم در سرشک-
خواهم دید؟؟؟!!!
تو ای گریخته از من! حصار خلوت تنهایی مرا بشکن
به من بتاب،که سنگ سرد دره ام
که کوچکم،که ذره ام
مرا ز شرم مهر خویش آب کن
مرا به خویش جذب کن،مرا هم آفتاب کن.
دوباره با تو نشستن
- دوباره آزادی؟
مگر به خواب ببینم،
- شبی بدین شادی
اگر تو باز نگردی،به طفل ساده خواهر
که نام خوب تو را
زنام مادر خود بیشتر صدا زده است
چگونه با چه زبانی به او توانم گفت:"که بر نمی گردی"
ونام خوب تو در ذهن کودک معصوم
تصوری ست همیشه،
همیشه بی تصویر،همیشه بی تعبیر
دوباره با من باش! پناه خاطره ام
ای دو چشم،روشن باش!(فانوس روشن باش)
من ندانم که کیم ،من فقط می دانم
که تویی،شاه بیت غزل زندگیم
» ضروری ترین کلمه تفاهم است ... آن را ایجاد کن .
» سالم ترین کلمه سلامتی است ... به آن اهمیت بده .
» اصلی ترین کلمه اعتماد است ... به آن اعتماد کن .
» دوستانه ترین کلمه رفاقت است ... از آن سو استفاده نکن .
» زیباترین کلمه راستی است ... با آن روراست باش .
تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابی
تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری
و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ...
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن را
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود
کاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ...
رفتی و گریه هایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ....
قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم
و چرا تو به این سادگی از من دل بریدی ؟!!
که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!!
ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باور نکردی !
بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی !
اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود !
به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !
به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم !
به حرمت بوسه هایمان ! نه !
تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
خدانگهدار ... خدانگهدار
تو دیروز،برچشم من،چشم بستی بصد ناز،دردیده ی من نشستی
مرا با دو چشمی که آتشفشان بود نگه کردی و خنده بر لب شکستی
زچشم سیه مست ناز آفرینت بجان وتنم،مستی خواب میریخت
نگاهت چو میتافت بر دیده ی من به شام دلم موج مهتاب میریخت
چو لبخند روی لبت موج میزد- دل من از آن موج، توفانسرا بود
چو نسرینه اندام تو ،تاب میخورد مرا حیرت از شاهکار خدا بود
پی نوشخندی چو لب میگشودی بدندان تو بود، لطف سپیده
ندانم که الماس دندان نما بود و یا اشک مهتاب، بر گل چکیده؟
بسی رفت و بی مستی عشق بودم بچشمت قسم،مستی از سر گرفتم
تو دیشب نبودی،خیالت گواه است که او را به جای تو در بر گرفتم
پس از این، دلم بیتو چون گور سرد است بیا بخت من شو،در آغوش من باش
مرو،بی تو شبهای من بی ستاره است تو پروین شبهای خاموش من باش
تو همونی که توی موج بلا *** واسه تو دستامو قایق می کنم
اگه موجا تو از من بگیرن *** قطره قطره آب میشم دق میکنم
وای که دلم طاقت دوری تو رو هیچ نداره *** بغض نبودن تو اشکامو در می اره
ای که بی تو این کویر خواب بارون می بینه *** وقتی نیستی غم دنیا توی قلبم می شینه
ای که بی تو واسه من همه دنیا قفس *** هستی ازنبودن تو التهاب نفس
توی بهت غم و تنهایی من *** به سرم دست نوازش کشیدی
ولی بارفتنت ای هستی من *** هستی منو به اتیش کشیدی
وای که دلم طاقت دوری تو هیچ ندار *** بغض نبودن تو اشکامو در میاره.
........................
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم ***اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم
اگه بگم توی آسمون عشق من فقط تویی ***اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم ***اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی ***اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی
میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال ***میشی برام باغبون میوه های تشنه وکال
میشی برام ماه شبای بی سحر ***میشی برام ستاره ی راه سفر
ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی ***بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی
برای سعادت شبا شعرامو من داد می زنم ***برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می زنم
گفتم این و بنویسم که دوست دارم عزیزم
ای رفته از برابر چشمم به کوی غیر***اشکم بدیده دیده، ز یادم نمی روی
ای ساده دل کبوتر از باز بی خبر***وز دست من پریده، ز یادم نمی روی
آن چشم را به روی چه کس باز می کنی؟***ای آهوی رمیده، ز یادم نمی روی
در سایه ی کدام نهالی روم به خواب؟***ای نخل بر رسیده، ز یادم نمی روی
دانم که امشبم به سحرگه نمی رسد***ای جلوه ی سپیده، ز یادم نمی روی
تا خواند این غزل ز من آن سرو ناز، گفت***ای بید قد خمیده، ز یادم نمی روی
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |