عمیق ترین درد در زندگی مردن بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه عمیق ترین درد در زندگی مردن بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده . عمیق بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به
تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن یک بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است . عمیق بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است. …… دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم قلبم چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی دل درخشش چشمانم همانند خورشید پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند عاشـــــــقـــــــــانـــــــه
دوســــــتت Hail Love, hail Love, because Love is divine What passion, what passion, we are burning like the sun We’ve fallen, we’ve fallen, it is hard to rise up زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا چه گرمیم، چه گرمیم از این عشق چو خورشید فتادیم، فتادیم بدان سان که نخیزیم ********* Each breath is a song of love We have come from the skies We are above the skies With good fortune may we live هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا ******* Go to sleep With waves of desire From me run away رو سر بنه ببــــالین تنهــــا مـــرا رهـــا کـــــن مایم و مــــوج ســودا شب تــــا بروز تنـــهــــا از من گـــریــز تـــا تو هـــم در بــــلا نیفتــــی ********* I need a lover and a friend You are Noah and the Ark You are passion and are rage You are the wine and the cup یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی نور تویی سور تویی دولت منصور تویی قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی ******* Upon which path did I tread آن ره که من آمدم کدامست ای دل در هر گامی هزار دامست ای دل اندر همه شهر اگر کسی هست گفتم که مگر رهیست آسان ******** Alas that beautiful beloved where hence? عجب آن دلبر زیبا کجا شد میان ما چو شمعی نور می?داد دلم چون برگ می?لرزد همه روز من از تو با شب و باران و بیشهها گفتم کتابِ چشم مرا خط به خط بخوان، خانم ! سرودن از تو شبیه نوشتن وحی است اَلَم تَری ... که غزل کیف می کند با تو !؟ وَ تن، تنت، که وطن شد غزل مطنطن شد ! - به سمت عطر تو تا قبلهها عوض بشوند منم مسافر چشمت ! مرا شکسته نخواه ! رکوع کرد ... وَ تسبیحهاش پاره شدند ! قنوت خواند : خدایا ! چرا عذاب النار ؟! - و بی عذاب ترین عشق، آتشی شد که تشهد : اَشهَدُ اَن بوسه ات دو جام شراب ! سلام بر تو که باران به زیر چتر تو بود غزل به روی لبت شادمانه می رقصید
من برات سوغاتی دارم / یه سبد گل محبت
*
*
گر قضای روزگار تکه کند قلب مرا مینویسم روی هر تکه از آن نام تو را . . .
*
*
با دل عاشق بد نکن ای آدم نامهربون / سنگدل و بی وفا نشو ، یه دل داری اینم نشون . . .
*
*
آنجا که توئی ، رهگذری نیست مرا / جز دوری تو غم دیگری نیست مرا
خواهم که به جانب تو پرواز کنم / حیف است که هیچ بال و پری نیست مرا . . .
*
*
ای اشک ، آهسته بریز که غم زیاد است / ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم ، کسی یار کسی نیست . . .
*
*
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو . . .
*
*
در آسمان دل من پرنده پر نمیزنه / تو کلبه غم زده ام محبت سر نمیزنه . . .
*
*
باز هم ثانیه ها اسم تو را جار زدند و دقایق امشب به تو تکرار زدند
سکوتی که در این عقربه ها میچرخید ، نکند در دل تو اسم مرا دار زدند . . .
*
*
من شکستم تا تو را عاشق کنم / بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت / زشت یا زیبا فقط خواب است و بس . . .
*
*
یک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهاران بود ، حیف / باد پائیزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق / با نگاهی ، اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .
*
*
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت / دنبال هم ، امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا را از نو بساز / ای دل غافل دیگه از ما گذشت . . .
*
*
راز دل با یار محرم هم نباید باز گفت / روزی آن محرم اگر بیگانه شد تکلیف چیست ؟
*
*
خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند . . .
*
*
گریه در چشمان من طوفان غم دارد ، ولی خنده بر لب میزنم تا کَس نداند راز من . . .
*
*
اگر باغ نگاهم پر ز خار است ، گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم ، با بودن تو ، زمستانی ترین روزم بهار است . . .
*
*
من چه میدانستم دل هر کس ، دل نیست
قلب ها ز آهن و سنگ ، قلب ها بیخبر از عاطفه اند.... من چه میدانستم . . .
*
*
عیب کار از جعبه تقسیم نیست ، سیم سیار دل ما سیم نیست
این هزاران طول موجش را بگیر، دیش احساسات ما تنظیم نیست . . .
*
*
الا
اى دختر شیک/ بلند بالا و باریک/ تو مرغی من خروسم/ تو آردک من سبوسم /تو
دینار من فلوسم/ بشو امشب عروسم/ که لبهاتو ببوسم/ تو بیلی من کلنگم/ تو
آهو من پلنگم/ تو مستی من ملنگم/ بیا امشب به جنگم/ که من تیمور لنگم/
*
*
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم. منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم. تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم
*
*
اگه عشقم حقیره ! اگه جسمم کویره ! اگه همیشه تنهام ! اگه خالیه دستام ! برای تو عاشق ترین عاشق دنیام
*
*
دل تمنا میکند تا من بسازم خانه ای / عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای !؟
*
*
آن شب که شد زندگی ما آغاز ، آغاز شد افسانه این سوز و گداز
دادند به ما دلی و گفتند بسوز ، دیدند که سوختیم گفتند بساز . . .
*
*
تو رفتی و من شدم لحظه شمارت / دو قطره اشک مانده یادگارت
اگر برگشتی و من را ندیدی / بدان که مرده ام از انتظارت . . .
*
*
خسته در حبس زمینم ، ماه من یادم کن
به نگاهی ، به پیامی ، سخنی شادم کن !
*
*
میروم دیگر شما یادم کنید / من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید
میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان / باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید . . .
*
*
نگاهی کرد و در به در کرد ، یقین کرد عاشقم بعدش سفر کرد
شکستی خورد و آمد تا بماند ، ولی من رفته بودم ، او ضرر کرد . . .
*
*
سلام ای بی وفای بی مرووت / سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفائی / وگرنه ما که عاشقیم بی مرووت !!!
*
*
گر نگه دار من آن است که من میدانم / شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد . . .
*
*
من و تو از تبار بی کسانیم / در این غوغا چه کس را کس بدانیم
کسی نشنید فریاد کمک را / کمک کن تا برای هم بمانیم . . .
*
*
من شکستم تا تو را عاشق کنم / بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت / زشت یا زیبا فقط خواب است و بس . . .
*
*
من که گفتم این بهار افسردنی است / من که گفتم این پرستو مردنی است
من که گفتم ای دل بی بند و بار / عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار
آه عجب کاری به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .
*
*
عزیز دلم جدائی مکن / جهان کوچکیست ، بی وفائی مکن
ببخش عاشقت را و منت گذار / من که گریه کردم ، عاشق آزاری مکن . . .
*
نیست ،
تو از
او رسم محبت بیاموزی .
گذاشتن سدی
در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
نیست
،
ترین
درد در زندگی مردن نیست ،
آن ها
نیست
،
جدائی به
سرانجام رسانی .
همراه
واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .
عمیق ترین درد در زندگی
مردن
نیست ،
ترین درد
در زندگی مردن نیست ،
تپش قلبت
را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
نگاهم از
آن توست
میکنند
من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشان
انتظار چشمانت را می کشند
من
هرگزفراموشت نخواهم کرد.
خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
دستانم
تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه
دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم
داشت
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر
ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در
آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
چه
زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز
است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش
میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
شب
برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می
آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت
دارم
عشق ور زیدن ضمانت تنها نشدن نیست
من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم، نگاهت را مگیر از من...که با آن عالمی دارم!
قدر دست هایم را بیشتر دانستم و قدر چشم هایم را و تازه فهمیدم چه شکوهی دارد... ایستادن بر روی دو پا آن لحظه که...به زمین خوردم!!!
به
او بگویید دوستش دارم، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من
درآن غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه
برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد
کسی هست درین شهر هواخواه نگاهت نشسته است نگاهی غریبانه به راهت مبادا که نیایی...
آنقدر رفته ای که تمام درهای باز مانده به یاد تو روی پاشنه های انتظار پوسیده اند...
خندیدم ، خندید ... اشکهام را افتاد ، اونم شرشر گریه کرد !! دلم براش سوخت نازش کردم اما دستم سوخت !؟ آخه دلش گــر گرفته بود
به او بگویید دوستش دارم، به او که صدای پایش را میشنوم، به او که لحن
کلامش را میشناسم ، به او که عمق نگاهش را میفهمم، به او که .....
بوسه
بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه
بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
معبودم سکوتم را از صدای تنهاییم بدان .. نمیخوانم و نمیگویم چون درونم
هیچ بوده و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی و به من قصه باران
آموختی میدانی قصه باران قصه شستن غمهاست و درون انسانها پر از غم و
تنهایی است ونگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش
کردم و به تو و داشتن تو میبالم تنهاتر از یک برگ با باد شادیها محجورم
درآبهای سرور آور تابستان آرام میرانم
به او بگویید دوستش دارم، به او که گل همیشه بهارمن است، به او که قشنگترین بهانه برای بودن من است وبه او که عشق جاودانه من است
کاش
زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با آهنگش در خلوت بی کسی
هایش هیچوقت تنها نماند کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دریا قصه می گفتم
تا همسفر با ماهیهای آزاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق... مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم؟!
از عشق پرسیدم نام دیگر تو چیست؟ زبان سرخش را در آورد و گفت: "سر سبزی که بر باد می رود"!!!
دیر
گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده
ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک
کنید تا نبینم که چه تنها شده ام....
It is tender, it is beautiful and benign
It is hidden and obscure, it is an obvious sign.
We know not, we know not, this complex chaotic design.
چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
ندانیم، ندانیم چه غوغاست خدایا
From left and right, pass us by
We’ll return to the world above
Such fate no-one can defy.
Befriended angels in heaven
To the same place we will rise
To that city past skies seven.
And angels we transcend
Why should we compromise?
The House of Songs is our end.
Fate is contradictory,
Gladly our lives may we give
Worldly pride victory.
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
Leave me alone
At nights I leap
Up, on my own.
Day and night, all alone
Compassion inspire
Else vengeful fits are thrown.
Afflictions I’ve sown
For wholeness must pray
Else hardships are grown.
ترک من خـــــراب شبگرد مبتـــــــــلا کــــــن
خـــــواهی بیا ببخشاء خـــواهــی برو جفا کــن
بگزین ره سلامت تــــــرک ره بـــــلا کــــــــن
All friendships you transcend
And impotent I remain
You are the light and the dark
Behind the veil I remain
You are the bird and the cage
Lost in flight I remain
You are the ocean and the drop
While afloat I remain
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
So I return, all else I dread;
From Beloved being apart
In the creed of Love is being misled.
If I find another in the whole town
Ain’t but a sign pointing to the Beloved.
I said this is no easy path
In each step a thousand traps spread
تا باز روم که کار خامست ای دل
نامردان را عشق حرامست ای دل
والله که اشارتی تمامست
در هر قدمی هزار دامست
Alas that graceful Goddess where hence?
In our midst like a candle brightly shone
Where hence, alas, without us where hence?
Like a shivering leaf my heart constantly moan
Beloved left at midnight, where hence?
عجب آن سرو خوش بالا کجا شد
کجا شد ای عجب بی?ما کجا شد
که دلبر نیم شب تنها کجا شد
در آشنایی امروز می نویسم تا در فراموشی فردا یادم کنی.
برای سالها می نویسم ...
سالها بعد که چشمان توعاشق می شوند ...
افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود...
که همیشه یکی بود یکی نبود
دیدی شیرین را
بردن / به آنجا که معشوق را کشتند
ای کاش بس رویا نبود / عاشق
فدای معشوق شده بود
فریاد فرهاد دله عاشقان را شکست / اشک فرهاد
قلب دنیارا شکست
فرهاد کوه کان دگر شکست / فرهاد حال خود شکسته است
معشوق
عاشق را گذاشت رفت / شیرین فرهاد را بی شیرین گذاشت
فرهاد هنوزم
با شیرینش هست / فرهاد هنوزم عاشق شیرینش هست
ای کاش شیرینه
فرهاد خاطره نبود /ای کاش شیرینه فرهاد بس یک رویا نبود
فرهاد
زندست با شیرینش / فرهاد زندست با پری ذهنش
چقدر دست تو با دست من محبت کرد
و انحنای لبت بوسه را رعایت کرد
و هر که از تو شنید از بهار صحبت کرد
که تابِ موی تو را مو به مو روایت کرد
و آیه آیه تو را می شود تلاوت کرد:
تنت ارم شد و من را به باغ دعوت کرد
وَ رقص شد ... وَ تَتَن تَن تَنانه حرکت کرد –
و بعد رو به تو قامت که بست ، نیت کرد :
و نیت غزلی در 4 رکعت کرد !
و مُهر را به سجودی هزار قسمت کرد !
که آتشم به تمام جهان سرایت کرد –
فرشتگان تو را نیز غرق لذت کرد
و اَشهَدُ که لبانم به جام عادت کرد !
سلام بر تو که خورشید هم سلامت کرد
...
غزل تمام ؛ نمازش تمام ؛ دنیا مات !
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
...
وَ تو بلند شدی تا انار بشکوفد
دعای قلب مرا بوسه ات اجابت کرد
و هر کسی که شنید از بهار صحبت کرد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |