زیبای من، صدای پای رفتن تو ، آن روزی که با من صحبت نکردی، روی شن های صحرای دلم نقش بسته بود. سوز می آمد، سردم بود، و من به شدت یتیم شده بودم. سوز و سرمای بی کسی و تنهایی می آمد. دلم برای تو تنگ شده است ای نیمه دگر من دلم برای تو تنگ شده است من و تو، چون ماه و خورشید روبروی هم همیشه سرگرم گفتگوی هم تا که ابر آمد و روی خورشید و گرفت (اکنون دل من شکسته و خسته است) زیرا که ماه لب فرو بسته است روی صحنه شادکامیم پشت صحنه ناشاد مبادا پرده را بکشید...... ای خدای بزرگ ای یگانه دو عالم تو خودت عصاره عشقی، به من بگو چه کنم؟ با او چه کنم؟ بی او چه کنم؟.....هان شهرت نداشته مرا همه کس می داند! همه کس می داند که من اهل هنرم من توی چشم ها هستم.....بگو چه کنم؟.......هان بی او چه کنم؟ با او چه کنم؟......هان من اسم عشق را از عشق به حیرت در میآورم من انگشت های ایمان را ، از ایمان خویش، بر دهانش می برم. من نغمه عشق را یاد پرستوها می دهم. خیلی هوا سرد است من سردم است دلم برای تو تنگ شده است ای نیمه دگر من دلم برای تو تنگ شده است اگر روزی هزار نفر هم عاشق گیسو و چشم تو شدند، باز باید از فیلتر احساس م ن بگذرند فیلتر احساس من آن ها را پس خواهد زد دلم برای تو تنگ شده است ای نیمه دگر من کاش اینجا بودی... گل من گوهر من کاش اینجا بودی جان من جوهر من کاش اینجا بودی اگر اینجا بودی خانه خاموش نبود آینه فاصله داشت گل فراموش نبود وزن قلبم سنگین غربت و آهنگ نبود ساعت دیواری خسته از زنگ نبود گل من گوهر من کاش اینجا بودی جان من جوهر من کاش اینجا بودی با تو بودن هیهات تا ابد ممکن بود لحظه های بیدار تا ابد ساکت بود اگر اینجا بودی زندگی وسعت داشت غزل آمرزش به قلم رغبت داشت گل من گوهر من کاش اینجا بودی جان من جوهر من کاش اینجا بودی گم ترین پیدایی هستی و اینجایی من که با تو هستم تو چرا تنهایی با همه دوری ها اینهمه فاصله ها همه جا سرشار است از هوایت اینجا گل من گوهر من کاش اینجا بودی جان من جوهر من کاش اینجا بودی عشق من دوست دارم عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم عشق چیست ؟ از کوه پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از من استوار تر از دریا پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از من خروشان تر از صحرا پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از من وسیع تر از خورشید پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از من پر فروغ تر از آینه پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از من صاف تر از دنیا پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از همه بر من بی اعتناتر از طفل پرسیدم عشق چیست ؟ گفت از مادر مهربان تر از خون پرسیدم عشق چیست ؟ گفت همچون من در قلبها جاری است از عاشق پرسیدم عشق چیست ؟ گفت به من عمر دوباره داد از ملت پرسیدم عشق چیست ؟ فریاد بر آورد : از چشمانمان عزیزتر و از قلبمان پاک تر از خودش پرسیدم عشق چیست ؟ سری تکان داد و گفت لعنت بر جدایی عزیزان عاشق دوستون دارم بچه ها بازم باید ببخشید اگه تکراری بود این هم یک بیت شعر زیبا خدایا آنکه در تنهاترین تنهائیم تنهای تنهایم گذاشت خواهشی دارم که در تنهاترین تنائیش تنهای تنهایش نذار به خـــــــــــــــــــــــــدا دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم مســــــــــــــت عشقم مســـــــــــــــــت یارم مســــــــــــــــت دوســـــــــــــــــت مســــــــــــــت آن یـــــــارم که عالــــــــم مســـــــــــــــــت اوســــــــــــــــــــت به خدا دوست دارم عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم هنوزم دوست دارم
ببین اینکه از هم دوریم خیلی سخته تقدیمی به تو که عاشقی و عشق رو دوست داری یادت نره من که گفتم اگه نظر ندی یعنی که عاشق نیستی چون وبلاگه به این قشنگی رو می بینی ولی نمی گی قشنگ بود یا نه نظر فقط یادت نره دو تا آدم برفی دو طرف رودخونه عاشق هم میشن تو مرا می فهمی... من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است. دنیا مث بازی گل یا پوچ میمونه .......**.......با تو گل بی تو پوچ اس ام اس عاشقانه ، پیامک عاشقانه ، جملات زیبا با آزادی کنارت باشم، بدون اصرار تو را بخواهم، با احساس گناه ترکت نکنم، با سرزنش از تو انتقاد نکنم و با تحقیر به تو کمک نکنم، و اگر تو نیز با من چنین باشی، یکدیگر را غنی خواهیم این جمله همیشه یادت باشه : زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است وقتی دل به دل راه داره عشق یک طرفه معنا نداره ########## اگه یه روز و روزگار از زندگیت رفتم کنار میر م که ثابت بکنم عاشقتم دیوانه وار ########## عاشق آن نیست که طلب یار کند عاشق آن است که دل را حرم یار کند ########## چشم عاشق همیشه بارونیه اشک اون تقاص یه نادونیه ########## تو مثل تولدی مثل تقدیر مثل قسمت مثل الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت ########## عمری که عجل در پی آن می تازد هر کس غم دنیا بخورد می بازد ########### مســــــــــــــت عشقم مســـــــــــــــــت یارم مســــــــــــــــت دوســـــــــــــــــت مســــــــــــــت آن یـــــــارم که عالــــــــم مســـــــــــــــــت اوســــــــــــــــــــت این رو نوشتم تا بدونی چقدر دوست دارم دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم می بینی چقدر دوست دارم عشق فقط گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من این جمله که برای بیانش به چشم تو افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای دیگر رسیـده کارد ، بر این استـخوان من نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی این یک تراژدی ست ـ غم ِداستان من یک شب بیا و ضامن ِ من باش نازنین ! وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من دل بــرکن و به شهـرِ دل ِ من بیا عزیز! زخـم زبان مردم ِ چشـمت ، به جان ِ من باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم آخر رسیـده است به پایـان ، زمان من آقا گمانم من شما را دوست... حسی غریب و آشنا را دوست... نه نه! چه می گویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست؟ منظور من این که شما با من... من با شما این قصه ها را دوست... ای وای! حرفم این نبود اما سردم شده آب و هوا را دوست... حس عجیب پیشتان بودن نه! فکر بد نه! من خدا را دوست... از دور می آید صدای پا حتا همین پا و صدا را دوست... این بار دیگر حرف خواهم زد تاریخ ، یک کتاب ِ قدیمی ست که در آن از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم خاتون! به رودخانه ی قصرت سری بزن با این غزل ، به مـُلک ِ سلیمان رسیده ام ای ابروان ِوحشــی ِتو لشکر ِ مغول! در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد : یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
از آتیش عشق همدیگه آب میشن تا بلکه وسط رودخونه به هم برسن...
--
تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من خواهی ماند.
--
خوشبختی به کسانی روی می آورد که برای خوشبخت کردن دیگران می کوشند
--
نقاشی تو را می کشم ولی به جای رنگ قرمز به قلب فلزی ات ضد زنگ می زنم ! تا از آسیب اشک هایم در امان باشد!!!
--
هوس بازان کسی را که زیبا میبینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می ببنند
--
--
هرگز وقتت رو برای کسی که حاضر نیست وقتشو برای تو بگذرونه ، نگذار !
--
ماشین زندگیتو جلوی خونه ی هر عشقی پاک نکن ، ممکنه چرخهای قلبتو پنچر کنن!
در قمار زندگی عاقبت ما باختیم
بس که تک خال محبت بر رفیق انداختیم
--
مشکلات خود را با مداد بنویس و پاک کن را در اختیار خدا بگذار
--
ضربات کوچک درختان عظیم را از پا در می آورد !
--
می خواهم بدون اسارت دوستت بدارم،
--
--
یکی بود یکی نبود یه روز زمین عاشق خورشید شد و گفت دورت بگردم ! بعدش تا ابد موند تو رودربایستی .
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
تاریخ ، از انحصار ِ تو آزاد می شود
از زخم های کهنه ی من یاد می شود
تا کی به اهل ِ دهکده بیداد می شود؟
موسی ، دل ِ من است که نوزاد می شود
این مرد ِ خسته ، همسفر ِ باد می شود
پس کی دل ِ خراب ِ من ، آباد می شود؟
آدم به چشـــــــــــــم های تو معتاد می شود
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |