سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید

و به جاشیه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به

جای اینکه لبریز کین و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش

داری

 چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که

یه بار زیر آوارغرورش همه وجودت له شد

 چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی

دیدیش هیچی بجز سلام نتونی بگی

 چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو

خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش

داری

چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو

خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو

مبارک .


نوشته شده در جمعه 88/4/26ساعت 6:57 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

نه...

من دیگر ناله نمی کنم ، قرنها نالیدن

بس است

می خواهم فریاد بزنم!

 اما اگر نتوانستم سکوت می کنم

خاموش بودن بهتر از نالیدن است ...

 من پذیرفتم شکســــــــت خویش را

پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم

که عشق افسانه

است این دل درد آشنا دیوانه است.

میروم از رفتن من باش

شــــــــــــاد از عذاب دیدنم ازاد

باش

گر چه تو زودتر از من

میـــــــــــروی آرزو دارم ولی

عاشق شوی ارزو دارم بفــــهـــــمی

     درد ، تلخی برخورد های سرد

را ....


نوشته شده در جمعه 88/4/26ساعت 6:43 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

عشق یعنی عشق
عشق یعنی دل من
عشق یعنی جان من
عشق یعنی مرگ من

**********
عشق یعنی آسمان قلب من است
عشق یعنی آسمان ، دل داشتن
عشق یعنی با همه تنها شدن
عشق یعنی با تو من تنها شدن

**********

عشق یعنی با تو من معنا شدن
عشق یعنی با تو من بی کس شدن
عشق یعنی با تو من مجنون شدن
عشق یعنی با تو من مهجور شدن

**********

عشق یعنی آسمان قلب من است
عشق یعنی آسمان چنگ من است
عشق یعنی آسمان مرگ من است
عشق یعنی آسمان جای من است

**********

عشق یعنی از فروغت مست من
عشق یعنی با فروغت زنده ام
عشق یعنی بی فروغت رنجه ام
عشق یعنی بی فروغم مرده ام

**********


نوشته شده در جمعه 88/4/26ساعت 6:41 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

اونکه نخواست پیشم باشی باید خودش صبرم بده

خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده

هربارکه به سراغم می آمدمی گفت:امروزکه مال منی

 

بگودوستم داری.امابوسه ای برلبانش زدم آنقدرخوشحال

 

شدکه خودش رادرآغوشم انداخت

 

ماه بعددربستربیماری به سراغش رفتم گفت:امروزکه

 

مال منی بگودوستم داری.امابازبوسه ای برلبانش زدم ورفتم

 

ماه بعدبه سراغش رفتم ملافه سفیدی روی صورتش

 

کشیده بودملافه راکنارزدم وصورتش رابااشک های

 

مرواریدشستشودادم .بی اختیارفریادزدم

 

           دوستت دارم

 


نوشته شده در جمعه 88/4/26ساعت 6:40 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

شک تو بر دل من صادق نیست،

دل من چیزی جز ،قطره ای عاشق نیست.

دل عاشق همچون،قمری قصر خداست، لایق نیست،

بدهی وام به آن آدم ِ عاقل که، عاشقی هاذق نیست!....

یک جهان آدم عاقل هست ولی،دلشان بالغ نیست،

                             نیست باد این همه آدم،که یکی عاشق نیست!...

                                                                                «باران بهاری»

بی حاشیه:مثل ابر نباش که برای یک قطره باران منّت تو را بکشند،مثل
باران باش،بی ریا و عاشقانه ببار،بی هیچ چشم داشتی، بر همه ببار،نگذار در
انتظارت جگرها چون جگر زلیخا چاک چاک شود،تو را به عشق قسم!!!......


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/24ساعت 12:58 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

گــَرَم دیوانه پنداری و مستی ناهشیوار

بر این اوصاف خود را من روا دانم!

که من ناخورده مست هستم،

اسیر سحر خوبانم!

«نه از رومم،نه از زنگم،

یکی من قطره بی رنگم»!

نه از دیوان نه از دلوار،

نه مهتر نه یکی کهتر،

که یک شبگرد شبخوانم!

نه فرهادم نه مجنونم،

همین دانم ،که باران بهارانم!..

«من آن لولی وش مغموم بی یارم»،

من آن نا خورده مست نا هشیوارم،

که ره دادم به کوی تو،به میخانه؟نمیدانم!...

بگیرم دست و زین سامان بی سامان جدایم کن،

وفا کن زتنها شب نشینی ها رهایم کن،

تو...ام ساز بر گیرو چو ناز نازک پرده،

 بیا و از پس پرده!صدایم کن،

که مشتاق نگاه تو،

شنیدار صدای تو،

که زنده به وصال توست...جانانم،

دل تن دار بی جانم!...

راستی،سر بسته بگویم تا همیشه،

من از لطف تو «ممنانم»!!!....

 

                                       «باران بهاری»

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/24ساعت 12:53 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


????? برای دیدن عکس ها  به [ادامه مطلب] مراجعه کنید ?????

ادامه مطلب...
نوشته شده در چهارشنبه 88/4/24ساعت 12:47 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 

?

 

 

 

 

amiri


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/24ساعت 12:33 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

آب،بابا،جوجه،دانه یادمان رفت

درعبورازاین زمانه یادمان رفت

 

مرد درباران که آمدیادمان هست

"بازباران باترانه"یادمان رفت

 

شعرهای زندگی راحفظ کردیم

بیتهای عاشقانه یادمان رفت

 

ازکنارکودکی هامان گذشتیم

ذوق وشوق کودکانه یادمان رفت

 

پای اندوه خیس کبری نشستیم

چکه های سقف خانه یادمان رفت

 

باز پای مشق فرداخوابمان برد

بازتکلیف شبانه یادمان رفت


نوشته شده در یکشنبه 88/4/21ساعت 6:27 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


 

 

دل خوشی!!

لحظه لحظه زندگی را              دوست دارم با تو باشم

دل خوشیم این بود                      همیشه با تو باشم

هم  دل هم نفس                            من با تو باشم

این ارزویم بود                             تا هستم با تو باشم

رفتنت را خیالم بود                         تا من با تو باشم

تنهایم گذاشتی                             تا در انتظار تو باشم

بعد رفتنت چگونه                            در انتظار تو باشم

ای مهربان بر گرد                         نگذار در انتظار تو باشم

ای  مهر بان بگو                           تا کی در انتظار تو باشم

حالا که می روی بدان                    من می خواستم با تو باشم

 

وقتی مردم دور و برم شلوغ نشه
می خوام باهاش خلوت بکنم
دسته گلو از دستاش بگیرم
به جشن سالگردم دعوت بکنم
وقتی مردم کنار بایستید هول نکنید
می خوام رنگ چشاشو خوب ببینم
اون چشایی که از گریه سرخ شده
برای آخرین بار عکسی ازش بگیرم
وقتی مردم شما همه برید
بزارید اون تنها پیشم بمونه
در گوشم گفته برای آخرین بار
می خواد قصه ی خواب خوشو بخونه
وقتی مردم بگید چیزی رو جا نذاره
هر چی داده ازم پس بگیره
دلی را که داده از جاش در بیاره
جای زخمش چند تا بوسه بچینه
وقتی مردم هر دومون اشک می ریزیم

رومونو به خدا می کنیم یه چیزی بهش میگیم

ای خدا مواظبش باش زیاد غم نخوره
عاشق بود ببخشش اگه بهت بر نخوره

L0V3

 



نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 6:7 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

   1   2   3   4   5      >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس