سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

 

ای خدا کی میشه روزی که بدون واهمه

 

بتونم عشقمو فریاد بزنم بین همه

 

بگیرم دستای گرمشو تو دستام همیشه

 

بدونم دلم دیگه هم سفر تنهاییشه

 

نزنه شور جدایی دله تنگ و بی قرار

 

لحظه دیدن روی ماه اون گله بهار

 

مثه پروانه که گرد گل همش پر میزنه

 

دله تنگم نمی تونه از نگاش دل بکنه

 

بدوزم چشمامو تو چشمای پاک و بی ریاش

 

بخونم راز قشنگ عشقو از تویه چشاش

 

بزنم بوسه به اون لبهایی که دلم میخواد

 

بدونه آرزومه فقط بهش خنده بیاد

 

موهای لطیفشو شونه کنم دونه دونه

 

بخونم ترانه مهر و وفا ، عاشقونه

 

بکنم زمزمه وقتی سر رو شونم میزاره

 

عزیزت دوست داره ، بدون واست جون میزاره



نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:40 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

همه هستی من

 

خلوت مست دو چشم تر توست

 

همه قصه من

 

صحبت زلف بلند سر توست

 

تو مرا واژه ایمان هستی

 

که به هنگامه صبح

 

لب به تکریم تو من باز کنم

 

تو مرا مهر عبادت هستی

 

که به هر سجده خود

 

سر تعظیم به محراب رخت می آرم

 

تو مرا چون گل سرخی هستی

 

که درون قفس خشک کویر

 

از سر ناز به برا آمده ای

 

تو مرا صبح امیدی هستی

 

که میان همه پنجره ها

 

رو به من باز شدی

 

چشم امید من خسته به توست

 

تو مرا یاری کن

 

تا به همراهی تو

 

به سر قله ایمان برویم

 

و خدا را انجا

 

با تو فریاد کنیم

 



نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:38 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 

سالروز میلاد با سعادت شیر زن عالم و عالمیت حضرت فاطمه زهرا (ع) و بهترین هدیه

آسمانی یعنی روز مادر و روز زن رو به تمام مادران عزیز تبریک میگم و برای تک تک این

فرشته های گرانبها و با ارزش عمری طولانی آرزومندم

مادر می‌بوسمت‌ و این‌ بوسه‌ برگونه‌ تمام‌ جهان‌ هستی‌ است‌.

 

مادر می‌بویمت‌ که‌ عطر تجلی‌ جنت‌ می‌باشی

 

‌ مادر مقامت‌ آنقدر والاست‌ که‌ خانه‌ کعبه ‌به‌ روی‌ تو باز می‌گردد تا علی‌ را در فضای‌ ایمان‌ به‌دنیا آوری‌.

 

ای‌ مادرم‌! صبح‌، دیدگانم‌ را به‌ روی‌ تومی‌گشایم‌ تا گشایش‌ روزیم‌ باشد،

 

غروب‌ را با یاد تودیده‌ فرو می‌بندم‌ که‌ در رویا دست‌ در دست‌ توتفرج‌ نمایم‌.

 

 زندگیم‌ را مدیون‌ تو می‌دانم‌ چرا که‌ لحظه‌ لحظه‌ زمان‌ زندگیم‌ با تیک‌ تیک‌ قلبت‌ گره‌خورده‌ است‌.

 

 چون‌ دانسته‌ و می‌دانم‌ هر آن‌نگرانم‌ بودی‌

 

با زمین‌ خوردنم‌ ‌احساس‌ درد می‌کردی‌ و با شادیم‌ شادمان‌می‌شدی‌.

 

 گرچه‌ یک‌ روز و آنهم‌ سالروز ولادت‌بی‌بی‌ دو عالم‌ را روز مادر قرار داده‌اند

 

 لیکن‌ سال‌، درسی‌ از تو می‌گیرد.

 

بهارش‌، تابستانش‌، پاییزش‌، زمستانش‌ همه‌ دست‌ نوشته‌های‌ تو را ورق‌ می‌زند.

 

شایسته‌ همه‌ گونه‌ قدردانی‌ هستی‌.

 

همه‌ گل‌های‌ جهان‌ مفروش‌ پایت‌ باد و همه ‌نغمه‌های‌ جهان‌ ترنم‌ لالایی‌ تو را زمزمه‌ می‌کند.

 


 

    روزت‌ مبارک‌ مادر

 

 


 

   مادرم‌ من‌ تورا می‌جویم‌ 

 

    در پس‌ شاخه‌ سرخ‌


    

پشت‌ زیبایی‌ باران‌ حضور 


    

ته‌ آن‌ کوچه‌ باریک‌ دلم‌، مادرم‌! 


    

پی‌ تو می‌گردم‌ 


    

پی‌ احساس‌ لطیف‌ عشقت‌ 


    

لیک‌ چشمان‌ من‌ اکنون‌ گویی‌ قفل‌ دروازه‌ این ‌قلبم‌ را به‌ نگاه‌ گرمت‌ ناگهان‌ باز می‌نمایم‌ 


    

مادرم‌ پی‌ تو می‌گردم‌ 


    

پی‌ نجوای‌ خدا 


    

پشت‌ آن‌ سرو بلند


    

پشت‌ آن‌ آبی‌ دریای‌ خدا 


    

من‌ تورا می‌جویم‌ 


    

سوی‌ پرهان‌ خیال‌ 


    

روی‌ تنهایی‌ خورشید غریب‌ 


    

همه‌ جا در پی‌ تو به‌ دور از تردید 


    

پی‌ تو می‌گردم‌ و خوشا آن‌ لحظه‌های‌ ناب‌ که ‌تا ابد بر قلبم‌، بر وجودم‌ و جانم‌ رد پای‌ مهرت‌ جریان‌ یابد.

 

مادرم دوستت دارم 


نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:37 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

با اینکه تنها موندی و هیچکسی و نداری


عزیز من غصه نخور وقتی خدا رو داری


عزیز من گریه نکن فدای قلب تنگت


حیفه که بارونی باشه اون چشمای قشنگت


خسته نشو؛خسته نشو از این روزای خسته


من که این و خوب می دونم چقدر دلت شکسته


بزار تا دنیا بدونه این تویی که نباختی


با او همه در به دری روز و شبا رو ساختی


بزار تا دنیا بدونه هنوز دلت جوونه


عزیز م من خسته نشو از دست این زمونه


یه روزی از همین روزا غصه و غم می میره


این روزگار بی وفا به دست تو اسیره

یه روزی هم صدا میشی با نغمه های تازه

 

ترانه هات عوض میشه..اگه بدی اجازه


خسته نشو؛خسته نشو از این روزای خسته


 در به دری تموم میشه..پس دیگه گریه بسته

 

 

                                          

 

 

طاقت ندارم آخه من تورو پریشون ببینم! 

 

توی دلت چی میگذره؟ غمو تو چشمات میبینم!

 

 چیکار می تونم بکنم ، جز اینکه آرزو کنم 

 

تمام غصه های تو ، فقط مال خودم بشه

  

  

 

 

عزیز من غصه نخور حرفتو من خوب میدونم 

 

 بیا با هم سفر کنیم 

  

 یه جایی که آبی باشه از اولش تا آخرش


بلور باشه پنجره هاش..ستاره هاش.. حتی درش


هیچکی نتونه بیاد و دل ما رو بلزرونه 

 

اگر به اونجا برسیم ما که دیگه غم نداریم

 

 به جز ستاره های آسمون چیزی دیگه کم نداریم


نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:30 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

من با تو سخن می گویم . . . . .  رساتر از همیشه

 و تو حرفهایم را می شنوی . . . . .   روشن تر از هر روز

 بگذار از عشق سخن نگویم

 بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم

 چرا که من عشق را با کلام در نیافتم

 برای من عشق نه کلام است ، نه صوت و صدا

 چیزی است وسیع تر از همه اینها

 وسیع است و با نجابت . . . . .  مانند دلت

 با شکوه است و پر رمز و راز . . . . .  همانند چشمانت

 عمیق است و پر از صداقت . . . . .  همانند اندیشه هایت

 بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت و به ژرفناکی نگاهت

 و گفتی که معنای عشق در انتظار است و در فاصله ها !

 و من تمام این فاصله ها را با صبر و انتظار به تماشا نشسته ام !

 چه رازیست در این فاصله . . . . .  نمی دانم

 که هر چه میگذرد مرا شیداتر می کند . . .

 و من . . . . .   شیدا می مانم

 بگذار از عشق سخن نگویم

 بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم !!!

  

 

 

تو را در آغوش گرفتم ، چشم در چشمت شدم

 

موهایت را نوازش کردم

 

حرف زدیم

 

برایم گفتی از گذشته . . . از تنهایی . . . از بی کسی . . .

 

 از آینده . . . از آرزو. . .

 

از . . .

 

گفتی . . .

 

گفتم . . .

 

از هر چه دوست داشتی

 

لحظات مثل همیشه کند نمی رفت !

 

 

باز زندگی برایم شیرین شد

 

رنگ تازه گرفت

 

لحظاتم را با دنیا عوض نمی کردم . . .

 

تا اینکه . . .

 

در حالیکه چشمانم را گشودم  ، زانوهایم در آغوشم بود . . .

 

نگاه کردم

 

تنها سکوت یاریم میکرد

 

چقدر هوا سرد بود

 

صدای اذان می آمد

 

زانوهایم را کشودم

 

ایستادم و برای تو و چشمانت دست به دعا بردم . . .

 

 


نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:25 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

مرا به تنهایی نسپار که در پس آن تنها تر نخواهم شد .

 

دوست داشتنی ترین طعم زندگیم برای تو مینویسم

 

برای همین تویی که پاسخ یکی از سوالات امروزت این است که : من برای از تو نگفتن هنوز جوانم!

 

من چگونه از تو دور شوم ؟؟؟ تویی که آرام و بی صدا در دلم لانه کردی و حالا معصومانه به من نگاه می کنی ؟

 

تویی که تمام ذهنم را با یادت آغشته کرده ای ؟

 

نگاه تو آسودگی ست و آرامشی که مرا در یاد تو تسخیر می کند .

 

میدانی ! کاش میشد زیر بارانی که در دلم می بارید قدم می زدی و من فرصتی می یافتم تا حضورت را مرور کنم .

 

افسوس ..... تو نمی دانی اینجا پر از تکرار نام توست ....انگار اشیاء نام تو را زمزمه میکنند .

 

کاش میتوانستم صراحتم را در صداقت عجین کنم و بگویم دلم برایت تنگ است .   

 

عزیز غزلهای ننوشته ام  خودت بگو ...... تویی که سوژه و هدف زندگی ام شدی .....چه بنویسم در  این غروب بدرنگ ...... بی تو ؟؟؟؟

 

تو اولین و تنها کسی بودی که انگشتان احساسم را لمس کردی و بوسیدی و گفتی

 

تمام لبخند هایمان را به می بوسه غسل می دهی

 

و من دعا میکنم هرگز  رد پایمان از ساحل نگاه همدیگر محو نشود .

 

عزیزکم :مرا به تنهایی نسپار که در پس آن تنها تر نخواهم شد

 



نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:21 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

بعد از اولین نگاهت ...


من در شهر چشمانت گم شدم ...


کوچه های شهر بوی آسمان می داد ...


روی بام خانه ها لانه کرده بود ،،، فریاد ....


بعد از اولین نگاهت ...


خاطره هایم جان تازه ای گرفتند ... 


و من با لحظه هایم همدم ناقوس شب شدیم ...


بعد از اولین نگاهت ...


دیوانگان مرا به سخره گرفتند ...


و هیچکس نمیدانست عطر نگاه تو آوارگی دارد ...


میدانم دستان کوچکم


نمی توانند آغوش گرمی برای دلتنگیهات باشند ...


اما بدان در جنگ با گریه ها ....


طلایه دار سپاه تو منم ...


بدون نگاهت عشق را نمیفهمم ...

 

و نفس کشیدن اجباریست ...


بعد از اولین نگاهت ...

 

احساسم بال در آورد ....


و به سوی شهر چشمانت پر کشید ...

 


نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:20 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 

تو را همچون گوهری در صدف یافتم و تا ابدیت از تو محافظت خواهم کرد

 

تو را همچون زیبائی آسمان یافتم و همیشه در تو پرواز خواهم کرد

 

تو را همچون دریا یافتم و همیشه در تو خواهم بود

 

زیرا تنها معبود و هستی و عشقم تو هستی

 

همیشه زنده باش که از زنده بودم تو من نیز زنده خواهم بود

 

همیشه شاد باش که از شادیت دل من نیز شاد خواهد بود

 

همیشه با محبت باش چون محبتت نیازم خواهد بود

 

دوست دارم . . . خوبم ، بهتر از تو هرگز ندیده ام و نخواهم دید تا ابدیت

 

دوستت دارم و همیشه دوستت خواهم داشت تا ابدیت

 

           

تو خود لحظه عشقی ، یه والنتاین تا همیشه

 

با تو هر نفس دل من ، مثل آینه می درخشه

 

تو غزل غزل بهونه ، واسه شعر بی اجازه

 

تو هوای شرجی دل ، معنی هوای تازه

 

 

 




نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 5:14 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت

ولی هیچکس واقعاً

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد.

یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است !

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم :

خدایا، تو قلب مرا می خری ؟.

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم 

ببخشید، دیگر

"برای شما جا نداریم

از این پس به جز او کسی را نداریم"

 

LOVE PICTURE،عاشقانه عکس



نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 4:58 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

  یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر می‌ارزد پس
نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست... قبول ندارم گرچه به ظاهر
جسم خسته است، ولی دل دریایست... تاب و توانش بیش از اینهاست. دوستت دارم
و تاوان آن هرچه باشد
ادامه مطلب...
نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 4:50 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس