سلامی به گرمی نور خورشید ؟ به غرش طوفان به نرمی شن به بلندی درخت به لطافت گل همیشه بهار و به پاکی شقایقهای دشت زندگی خوبم زندگی یک پل است . یک پل بین تولد و ابدیت... در برابر دیار تنها یک لحظه است برای یک لحظه روی پل زندگی قرار می گیریم. سعی کن واقعیت های زندگی را درک کنی و توجه ظاهر و فریبنده عالم انسان شدن نباشی *همیشه به دیگران محبت یاور همیشه مومن من* هیچ چیز در زندگی به اندازه تجربه و ایمان مهم نیست من کوچکتر از آن هستم که پندی به شما بدهم ولی به عنوان یک دوست حقیرت از من بپذیر که: صادق باش*با همه مثل آینه وامیدوار باش * حتی در مشکل ترین عظمت واقعی انسان در آن است که اگر کسی در زندگی شکست خورد و به زمین خورد دوباره بر خیزد نه آنکه بلند نشود زندگی مانند چرخ و فلکی است گردون که می گردد و لحظه ها سپری می شود و لحظات دوستی که بهترین لحظات عمرمان زندگی بهاریست که گاه ابر خزان بر آن سایه می افکند و عزیز زندگی زیباست اما اگر در تلاطم آن اسیر نگردی. زندگی چون امواج دریایی می ماند گاهی با جهش بلند خودبر ساحل
ناشناخته قبل از تولد و دنیای نا مفهوم و تاریک مرگ هم هستی . زندگی قابل
لمس ما آدمهاست.
بازی میکنیم. شیطنت میکنیم. شکست میخوریم. پیروز می شویم و سر انجام پیر و
خمیده با کوله باری از آرزوهای فرو کوفته ازپل می گذریم و در ابدیت محو می
شویم... از پشت سرمان از دیار قبل از تولد هیچ نمی دانیم در آنسوی پل هم
همه چیز در ابر و مه پیچیده شده * تنها چیزی که می بینیم همین پل است
افسوس که هرگز زمان به ما اجازه نمی دهد دوباره پل را طی کنیم . ( هرگز)
کن و ازهیچ کس انتظار محبت را نداشته باش چرا که گل سرخ در شوره زار نمی
روید ...
لحظه ها سعی کن واقع بین باشی و به آینده امیدوار باشی * همیشه سعی کن شاد
باشی حتی در ظاهر* چون هیچ چیز ارزش غصه خوردن را ندارد و از همه مهم تر
توکل و توسل را فراموش نکن*
است هرگز بر نمی گردد پس عزیز من بیا قدر همه و همینطور قدر این لحظات را
بدانیم واز محبت نسبت به همدیگر و اطرافیان دریغ نکنیم . لحظه های شیرین
زندگی برای همه خلق شده پس سعی کنیم با بهره گیری از این دوران با سعی و
تلاش آینده ای سرشارازموفقیت و پیروزی را برای خود بسازیم .
ترین کسان را از هم جدا خواهد کرد . اگر روزی روزگاری نگاهت بر این چند
سطر افتاد مرا به یاد آور و اگروجودم برای همیشه در خاک مدفون بود برای
تسلی روحم قطره ای اشک بفشان * فقط چند قطره اشک...
می کوبد تلاش می کند که دامنه حصار خود را باز گشاید و گاهی آنچنان میگردد
که حتی با پرتاب سنگ هم جنبشی در آن دیده نمی شود *حال گذر زندگی چنین جذر
و مدی را به همراه دارد پس چرا باید گذاشت ظا لمان مدعی که از هر سر
انگشتانشان خون بیگناهی می چکد به دوش ما گذارند و ما حتی به آنها نگاه
نکنیم و این زندگی نمی باشد بلکه به معنای واقعی کلمه مرگ است
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |