عشق تو سر چشمه از کجا می گیری ؟
از کجا می جوشی که چنین خروشانی؟!
چرا رهایم نمی کنی؟ چرا فراموشم نمی کنی؟!
این درست است که بی اجازه وارد قلبم شدی،قلبم را ربودی و وداع نکرده رفتی؟!
تو را مکافات چیست؟
عشق نمی گویم چرا آمدی؟ نمی گویم چرا رفتی؟ اما می پرسم از تو چرا بی وفایی؟
نمی دانم چرا هنوز می پویمت.
وای چه قدر احمقم که دوباره فرا می خوانمت.
گناه از من نیست.
گناه از توست، که خود را آراسته ای و دلفریبی می کنی.
گناه از توست، که دل در مقابل تو می لرزد و خود را می بازد.
مطمئن باش که فردا شکایتت را خواهم کرد به خدا!
ببینم باز هم می توانی دلفریبی کنی!
خوشحالم که فردا مفرری برای تو نیست.
فردا باید پاسخ دهی گناهی را که امروز کرده ای.
من دیدیم قلبی عشق گدایی میکرد
شاید گلی پژمرده باشدشاید ...لذتی بود در تبسملذتی بود در استشمام بهارلذتی بود در لمس گلبرگ بنفشهلذتی بود در نگاهی ، ژرف ، ژرفتر از ایمانبه آسمانلذتی بود در درک سیاهی شبلذتی بود در هم صحبتی شقایقلذتی هست ... آری ، لذتیعابرهای خیابان دل را صدا کنید ، آرامبگویید دلم تنگ شدهبگویید ، دلم برای یک لبخند ، برای یک صدا ، تنگ شدهبگویید دلم برای ناله ی ساز ، عشوه رز ، لبخند بهار نارنجبرای استواری سپیدار ، برای آواز روددلم برای زندگی تنگ شدهبگویید ، بگوییدآرزوی عابران خیابان دل ، تن تقدیر را میلرزاندبگوییدشانکسی در شب ، صدایشان میکرد
کاش در صفحه ی شطرنج دلت شاه عشق بودم
و با کیش رخت مات می شدم زندگی بازی شطرنجی نیست که در آن با کیش کسی مات شویزندگی تک تک این ثانیه هاستکه در آن نقش تو پیداست
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |