شعر و متن عاشقانه
پرسید : که چرا دیر کرده است.....؟؟ نکند دل دیگری اورا اسیر کرده است....؟؟؟ خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است.تنها دقایقی چند تاخیر کرده است.... گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است..... خندید به سادگیم و گفت : احساس پاک تورا زنجیر کرده است.... گفتم : از عشق من چنین سخن نگو.... گفت : تو خوابی او سالهاست که دیر کرده است.... و در آیینه به خود نگاه میکنم... آه...عشق تو عجب مرا پیر کرده است.... راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است.... ولی من منتظرت میمونم... تا همیشه.... بالاخره یه روز بر میگردی.... شک ندارم... چون عشقم پاکه پاکه.....
نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت
10:54 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |