دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد ای بوی اشنایی دانستم از کجا پیغام وصل جانان پیوند روح دارد هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت بر نیاد نه ان شب است که در میان ما گنجد به خاک پایت اگر ذره ای در هوا گنجد عشق در دل ماند و یار از دست رفت دوستان دستی که کار از دست رفت ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |