شعر و متن عاشقانه
نان را از من بگیر،اگر می خواهی از پس نبردی سخت باز می گردم عشق من،خنده تو خنده ی تو، پائیز نان را ، هوا را،
هوا را از من بگیر، اما
خنده ات را نه
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خنده ات که رها می شود
و پروازکنان در آسمان مرا می جوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم می گشاید.
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
در کناره ی دریا
موج کف آلوده اش را
باید بر افرازد،
و در بهاران،عشق من،
خنده ات را می خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم
روشنی را،بهار را،
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.
نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت
11:11 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |