کاش می دیدم چیست آنچه از
وقتی که گریه کردیم گفتن بچه
سهراب : گفتی چشمها را باید
دیدی غزلی سرود؟
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند
همیشه سعی کن با کسی دوست
من به دنبال کسی میگردم که
دلم غمگین نگام ابری چشام
اگه یه روز نشه که دیگه با
قد ??? تا قابلمه با هرچی لب
برو زیر بارون دست تو باز کن
انگار ولگرد شده بودم به
نظر دبیران در مورد عشق: دبیر
هنگامی که دری از خوشبختی
برای عشق تمنا کن ولی خار
فراموش مکن تا باران نباشد
وقتی با 1 انگشت به سمت کسی
قلم ندارم گفت با استخوانت بنویس گفتم مرکب ندارم با چه
بنویسم گفت با خونت بنویس گفتم ورق ندارم بر روی چه بنویسم
گفت بر روی قلبت بنویس گفتم چه بنویسم گفت بنویس دوست دارم
کلام تو تا عمق وجودم جاریست! صدای قلب تو را ،پشت آن حصار
بلند همیشه می شنوم من در آن لحظه که صدای موسیقی احساس تو
را می شنوم برگ خشکیده ی ایمان را در پنجه باد رقص شیطانی
خواهش را در آتش سبز! نور پنهانی بخشش را در چشمه ی مهر می
بینم..... کاش می گفتی چیست آنچه از کلام تو ، تا عمق
وجودم جاریست
است................. وقتی که خندیدیم گفتن دیونه
است.................. وقتی که جدی بودیم گفتن
مغروره............................. وقتی که شوخی کردیم
گفتن سنگین باش............................. وقتی که حرف
زدیم گفتن پر
حرفه...................................................
وقتی که ساکت شدیم گفتن
عاشقه...................................................
حالا ام که عاشقیم می گن گناه
شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم
ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های
خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در
زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
: بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا
آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این
مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی
افتد
شوی که دلش بزرگ باشد.چون خودت را برای ورود به قلبش کوچک
نکنی.
غمش را با من تقسیم کند من دلم را با او و پس از آن هر دو
با هم به تماشای بهار برویم.
بارون صدام ابری طلوع عشق من بی رنگ غروب گریه هام ابری
منو دلتنگیه گریه به روی شونه های تو می شم بارون دلتنگی
می بارم ازچشای تو نمی خوام بی تودنیارو باگل ها وباگلدون
هاش نمی خوام بی توفردارو باتابستون هازمستون هاش
تو باشم
برات می نویسم خدا نخواست ما با هم باشیم
ولی بدون اون روز روزه مرگ عشق منه
تو عالمه می بوسمت قبل همه. به شرطی که بهم بگی دوست دارم
یه عالمه. حالا دوسم داری یه عالمه؟
.به تعداد قطرههای بارونی که گرفتی دوستم داری و به تعداد
قطرههایی که نگرفتی دوست دارم
جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی به دور
رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ که
حقیقت نداشت هیچ کس نبود انگار تو هم ولگرد شده بودی
دینی:عشق یک موهبت الهی است. دبیر ورزش:عشق تنها توپی است
که اوت نمی شود. دبیر شیمی:عشق تنها اسیدی است که به قلب
صدمه نمی زند. دبیر اقتصاد:عشق تنها کالایی است که از خارج
وارد نمی شود. دبیر ادبیات:عشق باید مانند عشق لیلی ومجنون
محور نظامی داشته باشد. دبیر جغرافی:عشق از فراز کوه های
آسیا تیری است که بر قلب می نشیند. دبیر زیست:عشق یک نوع
بیماری است که میکروب آن از چشم وارد میشود
به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب
چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم
نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای
عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی
نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن .
برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق
وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه
زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت
باش ولی خوب باش
رنگین کمان نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست و گاهی همین
دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می
سازد خواهی دید ، آ ری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می
کند
اشاره می کنی و مسخرش میکنی اگه خوب به دستت دقت کنی 3 تا
انگشتت به سمت خودته
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |