سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

که اگردوست دارم زیباتزین لحظه ی روزم طلوع چشمان تو باشد

خورشید باش  نخواستی به کسی بتابی  نتوانی

یکی بود یکی نبود اون که بود تو بودی او که تو قلب تو نبود من بودم 
یکی داشت یکی نداشت اون که داشت تو بودی اون که جز تو کسی را نداشت من
بودم یکی خواست یکی نخواست اون که خواست تو بودی اون که نخواست از تو جدا
بشه من بودم یکی گفت و یکی نگفت اون که گفت تو بودی اون که گفت دوستت دارم
رو به هیچ کس جز تو نگفت من بودم یکی رفت یکی نرفت کسی که رفت تو بودی
.......دوستتدارم

موج اگر می دانست ساحل هیچگاه دستش رو نمی گیره هرگز برای رسیدن نفس نفس نمی زد

وقتی که تو به دنیا اومدی بارون می اومدولی ابری تو آسمون نبود اون فرشته ها بودن که گریه می کردن چون یکی از اونا کم شده بود

زندگی رسم خوشایندی نیست زندگی اجبار است لاجرم باید زیست

هر کی یه روزی می آدئ یه روزی می ره یکی با دلش می ره یکی با پاهاش ولی مواظب باش کسی با پاهای خودش از دلت نره

فرقی نمی کنه برکه ی آبی کوچکی باشی یا دریای بیکران زلال که باشی آسمان در توست

پلک های مرطوب مرا باور کن این باران نیست که می بارد صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزد

وقتی صدای sms میاد به این معنیش این نیست که مسیج داری معنیش اینه که یکی به یادته

یک روز دل نشست با خودش فکر کرد و گفت:از این به بعد سنگ می شم سنگ شد رفت میون سنگها نشست اما اونجا هم عاشق یه سنگ شد!!!

تو یک بار از کنار دریا رد می شوی اما موج هایش برای بوسیدن جای پاهات یک عمر می آیندو می روند

خوشبخت ترین و خوش شانس ترین و سعادتمندترین آدم این تو تو تو تو نیستی ؟!!!!اونیه که تو رو داره

اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی سه تا چیز هست که متعلق به توست ?-خدای مهربان ?-فکرهای قشنگ?-فلب کوچولوی من

همه میگن باید برای رسیدن به عشق باید از تمام دنیا گذشت ولی تو که دنیای منی چطور از تو بگزرم؟!

زندگی مثل شطرنج می مونه.....اگه بازی بلد نباشی همه می خوان یادت بدن.....ولی اگه خوب بازی کنی همه می خوان شکستت بدن

رک بهت بگم دیگه از چشمام افتادی فهمیدی؟افتادی صاف تو قلبم

صد بار قسم خوردم که نام تو را بر زبان نیاورم ولی افسوس که قسمم نام تو بود!!!!

به خیال تو به سر بردن اگر هست گناه ......با خبر باش که من  غرق گناهم

می خوام قلکمو بشکنم با نصفپولش نازتو بخرم با نصف دیگه مداد رنگی بخرم ناز تو بکشم

دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد از اشک پرسیدم چرا
اومدی؟گفت آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جایی برای من نیست

می دونی چرا بین انگشتهای دست فاصله است؟چون یکی تو این دنیاست که انگشتاش این فاصله رو پر می کنه 


نوشته شده در یکشنبه 88/1/30ساعت 11:49 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس