شعر و متن عاشقانه
چشمانات راز ِ آتش است. و عشقات پیروزیی ِ آدمیست و آغوشات
و گریز ِ از شهر که با هزار انگشت بهوقاحت پاکیی ِ آسمان را متهم میکند. کوه با نخستین سنگها آغاز میشود در من زندانیی ِ ستمگری بود
هنگامی که به جنگ ِ تقدیر میشتابد.
اندک جائی برای ِ زیستن
اندک جائی برای ِ مردن
و انسان با نخستین درد.
که به آواز ِ زنجیرش خو نمیکرد ــ
من با نخستین نگاه ِ تو آغاز شدم.
نوشته شده در پنج شنبه 88/1/27ساعت
6:3 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |