شعر و متن عاشقانه
امشب شبِ معراج سپیده ست بیا از ترانه هایی که ز باران بارید خشکی ِ وجود من شنیده ست بیا عمریست که ساز دل نوایش سفرست امروز به ساز خود دمیده ست بیا ان مرکب تیز پا و مغرور زمان در خاطره ی زمین رمیده ست بیا من خاکم و قطره ای نثارم کردند خاکی که به معرفت رسیده ست بیا خاکی که اسیر پستی و خاری نیست مرغی ست که از قفس پریده ست بیا چشمان همه انتظار باران دارند این خاک که باغبان ندیده ست بیا این کودک خام و بنده ی رام کنون پیری ست که عاقبت چشیده ست بیا
دستم ز دلم پاک بریده ست بیا
نوشته شده در دوشنبه 88/1/10ساعت
6:26 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |