سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

 

 

دیدم دلم گرفته هوای گریه دارم
تو این غروب غمگین درو از رفیق و یارم
دیدم دلم گرفته دنیا به این شلوغی
این همه آدم اما من کسی رو ندارم
دیدم غروب اما نه مثل هر غروبی
پهنای آسمون و هرگز ندیده بودم از غم به این شلوغی
دیدم که جاده خسته است،از این که عمری بسته است

اونم تمام حرفهاش یا از هجوم بارون یا از پلی شکسته است
من و غروب و جاده رفتیم تا بی نهایت
از دست دوری راه یکی نکرد شکایت
گم شدیم از غریبی من و غروب و جاده
از بس هوا گرفته از بس که غم زیاده
پر از غبار غم بود هر جا نگاه می کردی
کی داشت خبر که یک روز میری که برنگردی
دیدم غروبه اما نه مثل هر غروبی
پهنای آسمون و هرگز ندیده بودم از غم به این شلوغی
دیدم جاده خسته است،از اینکه عمری بسته است

اونم تمام حرفهاش یا از هجوم بارون یا از پلی شکسته است
اونم تمام راهاش یا انتها نداره یا در میونه بسته است
من و غروب و جاده رفتیم تا بی نهایت
از دست دوری راه یکی نداشت شکایت
گم شدیم از غریبی،گم شدیم از غریبی من و غروب و جاده
از بس هوا گرفته از بس که غم زیاده


نوشته شده در دوشنبه 88/1/10ساعت 5:36 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس