دارم رنگ بی بند وباری می گیرم واسه خنده از هر چی یاری می گیرم دارم می فروشم غم لحظه هامو دارم رنگ یک زخم کاری میگیرم دارم تو دلم اشک رفتن می بارم میخوام داده هاتو واست پس بیارم نمی خوام بفهمی وقتی نباشی من حتی همین گریه هارو ندارم می خندم تا یادم نیاد خاطراتت که سنگین تر از این نشه خواب بی تو نمی خوام که حال دلم رو بفهمی نمی خوام بفهمی که بی تاب بی تو غروبه تو میری و من می شکنم باز به روت این شکست و نمی خوام بیارم نمی خوام بفهمی که وقتی تو نیستی دلیلی واسه زنده بودن ندارم تو رو به رهایی و من رو به این غم میری تا توی سرنوشتت نباشم اگه روزی برگشتی و من نبودم بدون خواستم اما نشد بی تو باشم
نمیدونم بر میگردم یا نه...ولی اگه برنگشتم برام دعا کنید. جایی میرم که دسترسی به اینتر نت ندارم. مسیر زندگیم داره عوض میشه..دارم تنها میشم.. 12 سال زندگی تموم شد.... اگه دسترسی به نت داشتم بهتون سر میزنم. ولی برا یه مدت باید برم...مواظب خودتون باشید.. عزیزای دلم خیلی اذیتتون کردم حلالم کنین...بابام میاد دنبالم که ببرتم خونه بابام نت نداریم.ولی اگه رفتم بیرون و تو مسیرم کافی نت بود میام تا باهاتون حرف بزنم.از تک تک تون ممنونم که هیچ وقت تنهام نذاشتین و نمیذارین.. آخر هفته بعد عروسی خواهرمه.ولی دل و دماغ ندارم...نمیتونم بیام ازتون تو وبلاگ خداحافظی کنم. چون میدونم اگه از وبلاگ هم برم دیگه تموم تموم میشم.چون تموم حرفام و بدون کم و کاستی اینجا نوشتم.مواظب خودتون باشین حالم خیلی بده. نمیتونم بنویسم.اینارو هم نوشتم نفهمیدم چی بوده..چی نوشتم.دوست ندارم وقتی بر میگردم بعضی هاتون رفته باشین..دلم میخواد اگه هر چند وقت سراغ وبلاگم میام باز هم مثل همیشه کنار هم باشیم...بچه ها خسته ام.دیگه نمی تونم بنویسم. مــــــــــــریم.... هوا را از من بگیر خندهات را نه ! نان را از من بگیر، اگر میخواهی هوا را از من بگیر، اما خندهات را نه گل سرخ را از من بگیر سوسنی را که میکاری آبی را که به ناگاه در شادی تو سرریز میکند موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید از پس نبردی سخت باز میگردم که دنیا را دیده است بی هیچ دگرگونی اما خندهات که رها میشود و پروازکنان در آسمان مرا میجوید تمامی درهای زندگی را به رویم میگشاید عشق من، خنده تو در تاریکترین لحظهها میشکند
و اگر دیدی، به ناگاه خون من بر سنگفرش خیابان جاری است بخند، زیرا خنده تو برای دستان من شمشیری است آخته خنده تو، در پاییز در کناره دریا موج کفآلودهاش را باید برافروزد، خنده ات را میخواهم چون گلی که در انتظارش بودم بخند بر شب بر روز، بر ماه بخند بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره، بر این پسر بچه کمرو که دوستت دارد اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم، آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند نان را، هوا را روشنی را، بهار را از من بگیر اما خندهات را هرگز ! تا چشم از دنیا نبندمش اگه دلت با منه … نگو بمون … نگو بدون من نرو … نگو با من بمون … نگو به من … راهیه این سفر نشو … منو ببخش … اگه دلم تو رو نبرد … تو رو شکست … تو رو ندید … منو ببخش اگه دل من از تو ساده برید … کو دلم ؟ تموم جاده ها شبیه از تو دل بریدنه … نه نیا با من … اینجا دیگه ته خط با تو بودنه …
برگرفته از آهنگ علی اصحابی
عشق به شکل پرواز پرنده است من میمیرم از این آب مسموم تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار برای زنده بودن دلیل آخرینم باش عشق گذشتن از مرز وجوده
نگو ..
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است
دروغ این صدا را به گور قصهها بسپار
صدا کن اسممُ از عمق شب از نَـقب دیوار
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |