خدایی که با این همه بدیهام بازم دوستم داره دلم گرفته، از خودم ناراحتم خدایم چرا باید اینقدر از تو بهترین دور باشم چرا نباید لیاقت نزدیک شدن به تو رو داشته باشم چرا باید با اعمالم از تو دور شم در حالی که میدونم میدونم بدون تو میمیرم عزیزم دلم برات تنگ شده هیچ وقت نگاهت رو از من بر ندار مرحم دل بی قرارم باش آفریدگارم جز تو که را دارم که از دلتنگی ام براش بگم به حرفای دل غمگینم جز تو کی گوش میده کی جز تو میتونه بفهمه تو این دلم چه خبره خدای خوبم، بخشایندهی من خدای عزیزم به مهربونیت قسم میدونم اونی نیستم که تو میخوایی من خیلی بد کردم عزیزم ببخشم که تو رو ناراحت کردم باور کن دوستت دارم نگاهت آرام جان من است لحظهای مرا به حالم خودم نگذار دستای تنهای مرا رها نکن هدایتگر من در تاریکی ها من رو تنها نگذار دل خستهام را به خودت میسپارم ای آرام جانم باورم نیست که آن دختر مغرور بهار عاشق چشم پسر خوانده پائیز شود باورم نیست که جام نگه سبز بهار از شراب نگه ســــرد تو لبریز شود باورم نیست که بر زلف پریشان بهار برگ زرد غم و اندوه تو آویز شود باورم نیست که آواز دل انگیز بهار اینچنین بانی غم انگیــــز شــــود باورم نیست چشمان فسون ساز بهار بهر گریه زفراق تو سحر خیز شود باورم نیست بهاری که دل و جانم بود
با تشکر از حضور شما در وبلاگ اشک عاشق امیدوارم از مطالب این وبلاگ خوشتون بیاد می نویسم همه هق هق تنهائی را *** تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |