کجا بــودی وقتی برات شکستـم یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم کجا بودی وقتی اشکــام میریخت خون جای گریه از چشام میـریخت کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم خنده واسه همیشه از لبـام رفت رسیدن از مرمر رویــاهـــــام رفت قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم
اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا میرساندم اگر مانده بودی تورا تا دله قصه ها میکشاندم اگر با تو بودم به شب های غربت،که تنها نبودم اگر مانده بودی ز تو مینوشتم تورا میسرودم مانده بودی اگر نازنینم،زندگی رنگ و بوی دگر داشت این شبه سرد و غمگین غربت،با وجود تو رنگ سحر داشت با تو این مرغک پر شکسته،مانده بودی اگر بالو پر داشت با تو میلی نبودش ز طوفان،مانده بودی اگر همسفر داشت هستیم را به آتش کشیدی،سوختم من ندیدی ندیدی مرگ دل آرزویت اگر بود،مانده بودی اگر میشنیدی باتو دریا پر از دیدنی بود،شب ستاره گلی چیدنی بود خاک تن شسته در موج باران،در کناره تو بوسیدنی بود بعد تو خشم دریا و ساحل،بعد تو پای من مانده در گل مانده بودی اگر موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود باتو و عشق تو زنده بودم،بعد تو من خودم هم نبودم بهترین شعر هستی رو با تو،مانده بودی اگر میسرودم من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من
من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان،لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده، می میرد یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترین انسانم به وفای همه بی ایمانم دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم. ==== راهی برای رفتن نفسی برای بریدن کوله بارم بر دوش مسافر میشوم گاهی… عشقی برای خواندن بغضی برای شکفتن خاطراتم در دست بازیچه میشوم گاهی… نگاهی در راه اعتمادی پرپر پاهایم خسته هوایی میشوم گاهی… فکرهای کوتاه صبری طولانی صدایی در باد زمستان میشوم گاهی… روزهای رفته ماه های مانده تقویم ام بی تاب دلم تنگ میشود گاهی… جای پایی سرد رد پایی گنگ در این سایه ی تنهایی چه بی رنگ میشوم گاهی… عشق یعنی من می روم تو بمان عشق یعنی آن روز وصال عشق یعنی بوسه ها در طوله سال عشق یعنی پای معشوق سوختن عشق یعنی چشم را به در دوختن عشق یعنی جان می دهم در راه تو عشق یعنی دستانه من دستانه تو عشق یعنی ...م دوستت دارم تورو عشق یعنی می برم تا اوج تورو عشق یعنی حرف من در نیمه شب به اندازه ی کلاغ ها که کاج را دوست دارند... به اندازه ی دختر کوچولویی که عروسکش را دوست دارد..... به اندازه ی پسر کوچولویی که آرزوی پلیس شدن را دوست دارد..... به اندازه ی آفتابگردانی که آفتاب را دوست دارد..... به اندازه ی بچه ها که عمو پورنگ را دوست دارند..... به اندازه ی بزرگتر ها که تام و جری را دوست دارند..... به اندازه ی مادر بزرگ که تسبیحش را دوست دارد...... به اندازه ی دانش آموزی که روز آخر امتحانات را دوست دارد...... به اندازه ی شاعری که لحظه ی سرودن را دوست دارد..... به اندازه ی مادری که عروسی تنها پسرش را دوست دارد..... به اندازه ی کودکی که دست تکان دادن برای هواپیما را دوست دارد..... و.... همیشه دوستت دارم.... همیشه منتظرت هستم .... از زندگی گفتی Walk with me in love
اما جاده عشق همراهی نمی کند
قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم
اما دریای عشق سرابی بیش نبود
قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد
اما حس می کنم تو عشقم را فراموش کرده ای
قسم خوردم تنها امید قلب بیقرارم ، نگاه چشمهای مهربانت باشد
اما تو نگاه زیبایت را از من پنهان می کنی
قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم
اما می دانم که تو دیگر دوستم نداری
قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به قلبم راه ندهم
اما فهمیدم که تو معنای عشق مرا از یاد برده ای
قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم
اما فهمیدم که حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی !
شاید هیچ وقت احساس مرا درک نکنی و عشق مرا نادیده بگیری
اما سوگند یک عاشق ، هرگز شکستنی نیست
پس باز هم قسم می خورم که هرگز و هرگز سوگندهایم را نشکنم
و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم
از زندگی برات میگم
غم داره شادی هم باهاشه
اگه سخته بعدش راحتی
خوب و بد داره
زندگی یعنی اون چیزی که تو از دنیا میخوای
زندگی یعنی زیستن تویه لحظه لحظه وجود
زندگی یعنی هدف بودن
زندگی یعنی ساختن بهانه برایه زیستن
زندگی اون چیزیه که تو می سازی
تو هستی که می خواهی زندگی کنی
سیاهی یا سفیدی رو تو انتخاب میکنی
و همیشه به یاد داشته باش
زندگی در دست توست و
تو فرماندار
خوش زندگی کن هر چند ساده
عاشق باش
و عاشقانه زندگی کن
زندگی کن عاشقانه تا بسازی با زمانه
عاشقانه همراه من گام بردار
Talk to me
about what you cannot say to others
به من از آن بگو
که توان گفتنتش را به دیگری نداری
Laugh with me
even when you feel silly
بامن بخند
حتی آنگاه که احساس حماقت میکنی
Cry with me
when you are most upset
بامن گریه کن
آنگاه که در اوج پریشانی هستی
Share with me
all the beautiful things in life
تمام زیباییهای زندگی را بامن شریک باش
Fight with me
against all the ugly things in life
در کنار من
با تمام زشتی های زندگی ستیز کن
Create with me
dreams to follow
با من
رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنها برویم
Have fun with me
in whatever we do
در شادی هرچه میکنم شریک باش
Work with me towards common goals
برای رسیدن به آرزوهامان
یاری ام کن
Dance with me
to the rhythm of our love
با آهنگ عشقمان با من برقص
Walk with me throughout life
بیا درسراسر زندگی در کنار هم گام برداریم
Let us hug each other
at every step in our journey
...forever in love
بیا تا ابد در هرقدم از این سفر یکدیگر را عاشقانه در آغوش گیریم
وقتی نیستی مثل آفتاب دم دمای غروب که تابی به موندن و رفتن نداره
منم بی تابم
مثل ابری که نمی باره منم نایی به گریه ندارم
مثل زمین خشک به انتظار قطره آب منم به انتظار ذره محبتم
وقتی نیستی پنجره بهانه برای وا شدن نداره
انگاری رو پنجره پرده سیاهی کشیدند چقدر دنیا تاره
بادی که برگ هایه تو کوچه خلوت رو جارو میکنه
و صدایی که سکوت رو میشکونه
و نگاه من که دنبال تو می گرده
وقتی نیستی ساده بگم خیلی سخته
وقتی نیستی همچو دریا پریشونم
غمی تو دل دارم و دلگیرم
مثل غروب
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |