سرنوشت تصمیم میگیرد که تو در زندگی با چه کسی ملاقات کنی اما تنها قلب توست که می تواند تصمیم بگیرد چه کسی در زندگی تو باقی میماند. هر لحظه یادت میکنم شاید تو هم یادم کنی همواره در فکر توام با یک نگاه شادم کنی هرگز ندیدم از کسی لبخند زیبای تو را هرگز نمیگیرد کسی در قلب من جای تو را... می دانی چرا قلب آدم دو بار پشت سر هم می زنه ؟ چون یکی واسه زنده ماندن خودشه یکی هم واسه زنده موندن عشقشه
دوست دارم تو سخن گویی و من گوش کنم غم دل را به کلام تو فراموش کنم سینه بشکافم و قلبم به تو تقدیم کنم تا بدانی که فقط جای تو در قلب من است کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا من هنوز وفادار و تو هنوز چشم انتظاری ... من برای بغض صدای تو دلتنگم
و برای چشمان تو میمیرم ، من تو را با عشق لمس می کنم و با تو به گذشت
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی یاران نمی دانند که من دنیایی از دردم به ظاهر گرچه می خندم ولی.... اندر سکوتی تلخ می میرم...
مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
این اشعار : کار یکی از دوستان دیوانه... پرده افتاده به قلب و دیده ام آن گل شرمی که می بویده ام شعله های گرمی از لب خوانده ام نغمه ی عشقیست که با تو مانده ام
گرچه بر قابت گهی مینگرم ضربه های قلب خود مشکنم مرگ را با های و هویت میزنم اشک را از رو نگاهم میبرم
این چه عشقیست که دیوانه شدم دوره گرد و مثل پروانه شدم
نمیدانم چرا با اینکه میدانم ازآن من نخواهی بود چرا با تارو پود جان برایت خانه میسازم
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد تمام جستجوی دل سوال بیجواب شد نه رفته کام تشنه ای به جستجوی چشمه ها خطوط نقش زندگی چو نقشه ای بر آب شد
هر چه می خواهم غمت را در دلم پنهان کنم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن
عذاب با تو سر کردن برای من یه تسکینه تو چی می فهمی از من که عذابم با تو شیرینه
کاش ذر این وسعت سبز یک نفر درد مرا می فهمید....
شاید دیگه قسمت نشه ببینمت تو رو من شاید دیگه خاطره شه لحظه های تو با من کاشکی بدونی رفتنم فقط به خاطر تو بود دست بی رحم سرنوشت عشقمو از دلم ربود
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...! نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر خواهم امشب را که با غم سر کنم باز دلم گرفته گریم اختیاری نیست آخه جز گریه منو کاری نیست یه عمری از محبت بی نصیبم ای خدا آخه من غریبم ای خدا کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی نداریم هی پشت سر هم همش بد میاریم ما خون جگر خوردیم سوختیم وساختیم به جرم زنده بودن همه هستی را باختیم زندگی، زندگی نو بودن است، زندگی غیر قابل پیش بینی بودن است، زندگی لحظه ای خندیدن و لحظه ای دیگر گریستن است زندگی با تو بودن است، زندگی عشقت را به دل داشتن است، زندگی برای من، با تو بودن است زندگی بودن در این لحظه است، زندگی دیدن آینده اما در آن غرق نشدن است، زندگی فراموش کردن گذشته اما از آن درس گرفتن است آن که می گوید زندگی گذشته است مرده، آن هم که می گوید زندگی در راه است باخته، زندگی اکنون است، همین لحظه زندگیست آری زندگی این است
چه زیباست بخاطر تو زیستن به هر وقت خواستی تو آسمون یه ستاره واسه خودت انتخاب کنی همیشه من منتظرت شدم ولی در نزدی بر زخم دلم گل معطر نزدی گفتی که اگر شود می آیم اما مرد این دل و آخرش به او سر نزدی خیلی ها نفرین میکنن … تلافی میکنن… اما نه … نفرین من … چو کس با زبان دلم آشنا نیست چه بهتر که از شکوه خاموش باشم چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر که از یاد یاران فراموش باشم کسی چه می داند شاید، این قدر همدیگر را دوست نمی داشتیم اگر
سهم من دردل این ویرانی یک سبد بی تابی است غم من تا به گل لاله سرخ
دوشقایق باقیست دیده ام بارانی است کاش آنجا که دل از عشق سخن ها میگفت قلب ها ست نبود کاش دراین دل تنگ مهردربند نبود...
تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا
زمان عشق می ورزم و بی تو به گذشت زمان افسوس می خورم و هنوز با اندوخته
هایی از عطر شانه های تو تنفس می کنم...
زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
یا چشام بارونیه ! ..
این قفس بازه ولی....
قلب ِ من زندونیه..
ـ
من پشیمون میکنم جاده رو از رفتنت !
تو نباشی می پره عطرتم از پیرهنت...
ــ
میخـوام آروم شم!!
تـــــو نمی ذاری!
هر دو بی رحمن : عشق و بیزاری!
همه دنیامو زیرو رو کردم
تو رو شاید دیر آرزو کردم !
ــ
ـ
قدمای آخرو آهسته تر بردار !
واسه من کابوسه فکر ِ آخرین دیدار !
بغض ِ این آهنگ مارو تا کجاها بُرد!
شایدم تقدیرمو امشب به رحم آوُرد !
ـ
به تلافی ِ اونهمه تلخیم !
گله هاتم طعم ِ عسل شد!
غم معصومانه ی چشمات..
به تبسم ِ تازه بدل شد!
میشه با من هزار و یکسال..
به بهانه ی قصه بمونی!؟
همه مرثیه های سکوتم ..
به بهار ِتو باغ غزل شد......
نفس کشیدن ، دل سپردن ، مثل دریا ..... ماه من!!
از تو خوندن .. با تو موندن.. مقصد من.. راه من
همینه رویام.. آرزوهام.. سرگذشت آه من
نرفته برگرد که با تو شاید.. خدا گذشت از گناهِ من!
.
تو مثل بارون .. غمو آسون .. می بری از یاد من
با تو خوبن.. بی غروبن... خاطرات ِ شاد من
زارو خسته.. دلـشکسته .. بینوا فرهاد من!
مرغ ِآمـیـن! .. کی به شیرین .. می رسه فریاد من
دفتری با اشک چشمم تر کنم
نام آن دفتر نهم دیوان عشق
اشک را عنوان آن دفتر کنم
وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن
و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن
برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد
نام ستاره ی شب تاریکم…یک شب خوب تو اسمون…یک ستاره چشمک زنون…خندیدو گفت
کنارتم تا اخرش تاپای جون…ستاره ی قشنگی بود.اروم و نازو مهربون…ستاره شد
عشق منو منم شدم عاشق اون…اما زیادطول نکشید عشق منو ستاره جون…ماهه
اومدستاره رو دزدیدو برد نامهربون… ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی هم
زبون… حالا شبا به یاد اون چشم میدوزم به اسمون
اون کم رنگه رو انتخاب کن. چون همه به پر رنگه نگاه می کنن اونم به همه
نگاه می کنه
الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره … تلافی من …. میرم تا به اون برسی …
سره راهت نباشم … را): ستی … قد من دوست داره
از دور به تماشای روح هم نمی نشستیم . کسی چه می داند اگر آسمان ما را جدا
نمی کرد شاید، این قدر به هم نزدیک نبودیم
هر روز عمرم از دیروز بد تره
عمری که هر نفس بی غم نمی گذره
دلگیر و خسته ام، بی روح و ساکتم
نبضم نمی زنه، پلکم نمی پره
می دونم، امشبم از خواب می پرم
از گریه ، تا سحر خوابم نمی بره
این زنده موندنه،بازنده موندنه
بی دوست،زندگی! مرگ از تو بهتره
اون روبروم داره پرواز می کنه
می بینمش هنوز از پشت پنجره
هی دَس تکون می دم هی داد می زنم
اون سنگدل ولی هم کوره هم کره
حتی اگه من از این عشق بگذرم
قلبم شکسته و از حقش نمی گذره
دوران گیجی و سرگیجه گیت گذشت
محکم بشین دلم این دورِآخره
دیگر دل شکسته راهی به تو ندارد
این ساز دل شکسته سوزی ز تو ندارد
دیگر نشان ز این عشق من پیش خود ندارم
دیگر تو را در این دل من پیش خود ندارم
می پرسم از دل خود شاید تو را بیابم
شاید تو را در این دل من پیش خود بیابم
رفتی تو از دل من دیگر تو را نخواهم
دیگر منم دل من دیگر تو را نخواهم
زین پس ز تو دل من دیگر نشان نگیرم
دیگر در این دل خود یادی ز تو نگیرم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |