زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران . . . .
. . تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . . . . . گفتی شتاب رفتن من از برای توست / آهسته تر برو که دلم زیر پای توست . . . . . . یادمان باشد: اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . . . . . تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است . . . . . . دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین سیـ ـنه را ساختی از عشقش سر شارترین آنکه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین چه دل آزار شد آخر،چه دل آزار ترین . . . دیدی ای دل ؟ . . . به تو سپرده بودمش با هزار و یک امید و حالا برای هزارو یکمین بار دلم را می برم تا شکستگی اش را گچ بگیرند! . . عشق یعنی یک سلام و یک درود عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن بدست عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی با پرستو پرزدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی مستی و دیوانگى عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
بدون اراده متولد می شویم با حیرت زندگی می کنیم و سپس با حسرت می میریم اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد دوستی های پاک و بی آلایش است
تنها گرگها نیستند که لباس میش
وحشت از عشق که نه ، ترس ما فاصله ها ست وحشت از قصه که نه ، ترس ما خاتمه ها ست وحشت یبهوده نداریم ، صحبت از خاطره ها ست صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه ها ست دلم میخواد فقط تورو به یار دیگه ببینم دست تو رو بگیرمو کنار تو بشینم نمی دونی چقدر برام سخته که بی تو باشم دیگه تور و نبینم و یه روز ازت جدا شم می دونی که دلم واسه تو تنگه اخه دنیای من با تو قشنگه چجوری می خوای طاقت بیاری نکنه که دیگه دوستم نداری دوستم نداری دوستم نداری دوستم نداری نمی بینی حال و روزمو ، یه روز خوش ندارم تنگه دلم برای تو ، بدجوری بی قرارم نمی دونی چقدر برام سخته که بی تو باشم دیگه تورو نبینمو یه روز ازت جدا شم تویی عاشقترین تنهای دنیا ............. منم خسته ترین مغموم دنیا من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی
میپوشند!
گاهی پرستو ها هم لباس مرغ عشق بر
تن می کنند!
عاشق که شدی ، کوچ میکنن!
تویی صادقترین حرف رو لبها ............. منم غمگین ترین راز تو دلها
تویی زیبا طلوع صبح فردا ...............منم اینجا غروبی مثل شبها
تویی همچون قناری شاد و شیدا ...... منم مثل کلاغی رو درختا
تویی آشفته دل مغرور و رعنا............. منم همراز و همراه یه رویا
تویی عشق و محبت توی قلبها...........منم دیوونه مثل موج دریا
تویی تنها تویی یاد غریبها..................منم فریاد بی پایان غمها
تویی شاخه گل سرخ صدفها...............منم تنها شقایق توی صحرا
تویی آب زلال اشک چشمها................منم مرداب سرد توی دشتها
تویی عاشقترین تنهای دنیا.................منم خسته ترین مغموم دنیا
زندگی
قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه
به خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی
گل را دوست دارم تو را هم دوست دارم گل را برای بوییدن تو را برای بوسیدن گل را برای یک لحظه تو را برای همیشه
وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن .....
وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد
ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده
به بازی اش میگیریم .....
هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر !
هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!....
تقصیر از ما نیست ...
تمامی قصه های عاشقانه
این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |