سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

تو بودی و نبودی انگار، نبودی، واقعا نبودی

تو خودت گفتی باش، خودت گفتی لبخند را فراموش نکن،

خودت گفتی هستم اگر باشی،خودت گفتی چشمانم از دوری ات خیس است!

تو خودت تک تک این کلمات را در گوشم زمزمه کردی.

   اما حالا...

حالا من هستم و چشمانم از دوری ات خیس است!

چشمانم خیس است مثل همان شب که رفتی،

همان موقع که شانه به شانه میرفتیم و

تو

چتر را روی سرم گرفته بودی،

همان موقع بود که تو چتر را به من دادی ورفتی

و تنها گفتی"مطمئن باش خیس نمیشوم"

ومن

مطمئن بودم چون به

تو

ایمان داشتم!

ولی دروغ گفتی

تو

باز هم به

من

دروغ گفتی،

خودم دیدم که داری می دوی زیر باران و لباس هایت خیس آب شده...


نوشته شده در سه شنبه 90/5/18ساعت 10:9 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس