سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

همیشه به درد دل این آن گوش می دهم

ولی هیچ کس به دردهای دل من توجهی ندارد
همیشه سنگ صبور دیگران بودم
اما هیچ کس سنگ صبور من نشد
همشیه دیگران را می خندانم
ولی هیچ کس از گریه های پنهانی من خبر ندارد
هرگز نخواستم بگذارم کسی گریه کند
ولی هیچ کس حتی از من نپرسید چرا گریه می کنم
همیشه دیگران را به زندگی امیدوار کرده ام
همیشه گل امید را به این و آن هدیه کرده ام
اما کسی نفهمید که من خود به زندگی امیدی ندارم
هرگز نگذاشتم که دوستانم در کنار من احساس تنهایی کنند
اما هیچ کس ندانست که من چقدر تنهایم
خدا را همیشه در ذهن این و آن زنده می کردم
ولی دست خدا از زندگی خودم همیشه دور بود
کسی از من نپرسید که چرا در اوج جوانی
موهای سرم سفید شده (دروغ چرا کم کم داره میشه تا حالا نبوده اما داره میشه فعلا یکی دو تاش شده)
یا چرا پیچ و خم زندگی در این سن کم
در پیشانی من نمایان شده
برای صدای دل عزیزانم احترام خاصی قایل بودم
اما کسی صدای بلند شکستن دل مرا نشنید
هرگز نخواستم از غصه هایم برایشان بگویم
اما همیشه گوش شنوای غمهای دیگران بودم
دل پر درد من دیگر به این چیزها عادت کرده
به فریادهای خاموش
به آرام آرام شکستن
به گریه های شب هنگام
در زیر نور ماه
به تنها رفتن در راه
می گویند خرافات است اینکه هر کس طالعی دارد
ولی چه خرافات قشنگی است
من خرافات را دوست دارم چون زندگی ام با آن گره خورده
طالع من همین است
که تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم
من این طالع را دوست دارم
چون منحصرد به فرد است
این طالع در انحصار من است
از آن من است
اگر سرنوشت هر انسانی در دستان خودش است
این من هستم که اسیر دستان سرنوشت شوم خودم هستم
من این سرنوشت را دوست دارم
کاش دیگران بدانند که من
این گونه هستم
این گونه می مانم
و این گونه می میرم


نوشته شده در سه شنبه 90/5/18ساعت 10:0 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس