سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

رویه تخته سنگی نوشته بود اگر جوانی عاشق شد چه کند :

من هم زیر آن نوشتم باید صبر کند.......؟؟؟؟

برای بار دوم که از آنجا گذر کردم کسی زیر نوشته ی من نوشته بود :

اگر صبر نداشت چه کند.......؟؟؟؟

من هم با بی حوصلگی  نوشتم بمیرد بهتر است.......

برای بار سوم که از آنجا گذر کردم انتظار داشتم زیر نوشته ی من نوشته ای باشد ولی.......

زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم......!!!!

 

دلم دریاچه ی اندوه و درده.......

نگاهم کوچه ی خاموش و سرده.......

ببین این لحظه های بی تو بودن.......

به شهر کوچکه قلبم چه کرده.......

 

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستایه منو.......

بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو.......

تو بی وفا بودی ولی اونی که برات میمرد منم.......

تا زنده ام دوستت دارم اینم کلام آخرم.......

 

اول به نام عشق.....دوم به نام تو.....سوم به یاد مرگ

بر لوح شیشه ای قلبت بنویس :

یا تووعشق یا من ومرگ.....!!!!

زمان به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.....بوسیدن قول ماندن نیست.....

و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست.....!!!!

 

اینو بدون که اگه کسی وارده زندگیت شد و گذاشتو رفت

علاوه بر اینکه یه خاطره به جا میذاره میتونه یه تجربه هم به جا بذاره

پس سعی کن خاطره های خوب و تجربه های مفید رو به خاطر بسپاری.......

دوست داشته باش تا دوستت داشته باشند.......

 

 

هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین در یک جا جمع نمیشود

که در این سه واژه ی کوتاه جمع شده :

او - دوستم – ندارد

 

روزی روزگاری اهالی یک دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند ,

در روز موعود همه ی مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و

تنها یک پسر بچه با خودش چتر آورد و این یعنی.....

ایمان......


نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت 10:56 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس