سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

عاقبت بگذشت روز آشنایی

خیمه زد شام جدایی

یاد داری گفته بودی بارها:

از دام زلفت کی کنم فکر رهایی

گفته بودی نیست پایان عشق ما را

تا خدادارد خدایی

گفتم از آن ترس دارم

کز محبت روی پوشی

ساغر عشقم ننوشی

از دلت مهرم زدایی

خنده ی مستانه ای بر روی لبهای تو رقصید

بر لبان من لبانت گرم لغزید

چنگ بردی بر سر زلفان مواج سیاهم

خیره در چشمم نگه کردی و گفتی

وحشی من کم بگو از بی وفایی

        

           راستی زان روزها دیری گذشته

 

رفتی از من دل بریدی

وتو از من دست کشیدی

این منم تنها اسیر درد هجران

این منم بیگانه با هر آشنایی......

 


نوشته شده در شنبه 90/1/6ساعت 10:53 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس