سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

دیگه خزون اومد،فصل تلخ ناامیدی

لحظه بی تو بودن،فصل سردزندگی

توی شب های سردش حتی ستاره ای نیست

نمیدونم آه خدایا مگه گناهه من چیست

شبی از شبای سردش دنبال مهتاب گشتم

دیدم آسمون سیاهه،حتی یه روشنایی نیست

توشبهای درازش مهمونم برف وباده

چاره نمونده برام همه جا سرده سرده

در اوج تاریکیه شبای بی سپیده

در اون شب سیاهی ستاره ای درخشید

ستاره ای تنها بود

تنهاتر از خدابود

گفتم که خسته ام من، از این شبای مرده

باخود عهد بست برم،آخه دل من مرده

گفت نمیدونی آخه، آسمون  همه جا این رنگه

چه اینجا باشی چه هرجا آسمون فقط یکرنگه

گفتم طاقت ندارم دیگه،طاقت این سیاهی

گفت میدونم سخته ،تو هم مثل من بی پناهی

دیدم شبهای اونم مثل مال من سرده

از خوشی های دنیا دلش سهمی نبرده

دیدم که دل اونم  مثل مال من خونه

اماباهیچکی  نگفته ازدرد این زمونه

گفتم ستاره من، تو مث منی، تنها

بیا باهم باشیم ،بشیم از تنهایی رها

تواون شب زمستون،تواون سرمای بیرون

دلش رو واسم واکرد، ستاره مهربون


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/19ساعت 11:45 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس